درباره وبلاگ

آخرین مطالب
پیوند ها
امکانات وبلاگ
دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(4)
توسعه و تقویت آموزش
توسعه و تقویت آموزش در ابعاد مختلف، از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه آموزش و پرورش بوده است. توسعه مقاطع تحصیلی، توسعه مدارس فنی و حرفهای، افزایش نرخ پوشش تحصیلی، ارتقاء نرخ گذر تحصیلی، افزایش نرخ قبولی دانشآموزان، افزایش فضاهای آموزشی و کاهش تراکم دانشآموز در کلاس، توسعه آموزش استثنایی، توسعه پرورش استعدادهای درخشان، توسعه مدارس خارج از کشور، افزایش سطح تحصیلی معلمین و افزایش ارائه خدمات به فرهنگیان از جملة این موارد میباشد که به اختصار به هر یک از آنها اشاره میکنیم:
افزایش تعداد دانشآموزان در مقاطع بالاتر تحصیلی بالاتر
درصد افزایش تعداد دانشآموزان در مقاطع تحصیلی مختلف نشان میدهد که این افزایش در مقطع راهنمایی و دبیرستان بیش از مقطع ابتدایی بوده است. یعنی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر بیشتر فراهم شده و تعداد دانشآموزان بیشتری موفق به ارتقاء سطح تحصیلی خود شدهاند.
توسعه مدارس فنی و حرفهای و افزایش رشتهها
تعداد مدارس فنی و حرفهای در سال 1357 حدود 700 واحد بوده است، در سال 1377 به 2800 واحد رسیده است. (١) همچنین در طی این مدت شاهد افزایش چشمگیر تعداد رشتههای تحصیلی بودهایم. به گونهای که در سال 1357 آموزش صنعت در 7 رشته: آموزش خدمات در 4 رشته و هنرستانهای روستایی در 4 رشته صورت میگرفت. اما این تعداد در سال 1377 به 19 رشته در صنعت، 14 رشته در خدمات و 5 رشته در آموزش کشاورزی افزایش یافته است. (٢)
از سوی دیگر در کنار این توسعه، شاهد افزایش قابل توجه تعداد دانشجویان مدارس عالی فنی و حرفهای نیز بودهایم. براساس آمار ارائه شده تعداد این دانشجویان از 5400 نفر در سال 1357 به 90000 نفر در سال 1377 رسیده است. رشتههای فنی و حرفهای که در آموزشکده فنی و حرفهای برای دختران در نظر گرفته نشده بود، در سال 1377 تعداد آموزشکدههای فنی و حرفهای ویژه دختران به 34 آموزشکده رسید. تعداد کل مراکز و آموزشکدههای فنی از 12 به 103 آموزشکده افزایش پیدا کرده است. در حالی که در سال 1358 حدود 70 رشته وجود داشت، در سال 1377 به 580 رشته افزایش یافته است. همچنین تعداد دانشجویانی که از خوابگاه دانشجویی استفاده میکنند از 600 نفر به 60000 نفر افزایش یافته است.(٣)
افزایش نرخ پوشش تحصیلی
در حال حاضر حداقل 96 نفر از هر 100 کودک لازمالتعلیم (6 تا 11 ساله) تحت پوشش مدارس کشور تحصیل میکنند که با توجه به پراکندگی و صعبالعبور بودن بسیاری از روستاها در مناطق کوهستانی و کویری و وضعیت موجود کشور، شاخص مناسبی است. میزان پوشش تحصیلی در مقاطع راهنمایی و متوسطه نیز تا حد قابل ملاحظهای افزایش یافته است. برای مثال پوشش تحصیلی ظاهری دوره متوسطه که در سال 1357 حدود 23٪ بوده است، در سال 1377 به 74٪ افزایش یافته است. به عبارتی روشنتر 74٪ افرادی که در سال 1377 از شرایط لازم برای تحصیل در دوره متوسطه برخوردار بودند، در مدارس کشور مشغول به درس خواندن بودند. (٤)
افزایش فضاهای آموزشی و کاهش تراکم دانشآموز در کلاس
علیرغم فشارهای ناشی از رشد بالای جمعیت و موانع اقتصادی، سیاسی و امنیتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد کلاسها از 250 هزار در سال 1358 به 650 هزار در سال 1377 رسیده است. یعنی هر سال حدود 20 هزار کلاس و هر روز 55 کلاس جدید مورد بهرهبرداری قرار گرفته است و تعداد آموزشگاههای کشور از حدود 51 هزار باب در سال 1358 به حدود 107 هزار بب در سال 1377 رسیده است. با احداث کلاسهای جدید و افزایش ضریب بهرهبرداری از فضاهای موجود، متوسط تعداد دانشآموزان در هر کلاس در دورههای مختلف تحصیل به شرح جدول ذیل کاسته شده است.(٥)
در سال 1357 زیربنای آموزشی به ازاء هر کلاس 77 متر مربع بوده که این رقم در سال 1377 به 155 متر افزایش یافته است.(٦) در واقع به علت تجهیز مدارس به کتابخانه، نمازخانه، آزمایشگاه، سالن ورزشی زیربنای هر کلاس به ازای کل فضای آموزشی افزایش قابل ملاحظهای یافته است.
توسعه آموزش کودکان استثنایی
منظور از کودکان استثنایی، نابینایان و نیمهنابینایان، ناشنوایان و نیمه ناشنوایان، عقبماندگی ذهنی، ناسازگاران عاطفی، چندمعلولیتیها، معلولین جسمی و حرکتی، مبتلایان به ناتوانیهای یادگیری خاص میباشد. در حالی که در سال 1357 حدود 7 هزار نفر از دانشآموزان استثنایی در 237 مرکز تحت پوشش بودهاند، در سال 1377 حدود 66 هزار نفر از کودکان و دانشآموزان استثنایی در 1112 مرکز تحت پوشش آموزشی و توانبخشی قرار گرفتهاند.(٧)
توسه پرورش استعدادهای درخشان
قبل از پیروزی انقلاب تنها دو مرکز آموزش تیزهوش آن هم فقط در تهران وجود داشت که تحت پوشش دفتر کودکان استثنایی فعالیت میکردند. اما در سال 1367 سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به وجود آمد که در بدو امر دارای 802 دانشآموز بود و در سال 1377 دارای 89 مدرسه راهنماییع 86 دبیرستان و بیش از 600/33 نفر دانشاموز در 44 شهر ایران اسلامی شدا. تعداد داوطلبان ورود به این گونه مدارس که در سال 1366 حدود 1500 نفر بود، در سال 1377 به 000/237 نفر که همگی دارای معدل 19 به بالا بودهاند ارتقاء یافت.(٨)
توسه مدارس خارج از کشور
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد مدارس خارج از کشور نیز افزایش قابل توجهی یافته است. براساس آمار ارائه شده، تعداد مدارس خارج از کشور از 54 مدرسه با 9 هزار دانشآموز در سال 1357 به 140 مدرسه با 17 هزار دانشآموز در 86 کشور جهان ارتقاء یافته است.(٩)
افزایش سطح تحصیلی معلمین
بعد از انقلاب سطح تحصیلی و مدرک معلمین نسبت به قبل از انقلاب افزایش یافته و همچنین معلمین با تحصیلات بالاتری به کار گرفته شدهاند. جدول ذیل درصد معلمین به کارگیری شده با مدارک تحصیلی مختلف را نشان میدهد. این جدول حاکی از ارتقاء سطح تحصیلی و افزایش مهارت شغلی معلمان پس از انقلاب اسلامی ایران میباشد.جدول مذکور نشان میدهد که در سال تحصیلی 57-58 معلمین با مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر، 70 درصد کل معلمین را تشکیل میدهد. در حالی که درصد این دسته معلمین در سال 76-77 به 36 درصد کل تقلیل یافته است. یعنی به کارگیرذی معلمین با مدرک تحصیلی پایین، کاهش یافته است. متقابلاً درصد معلمین با تحصیلات فوق دیپلم از 1/18 درصد درصد در سال تحصیلی 57-58 به 40 درصد در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است. همچنین درصد معلمین با تحصیلات لیسانس و بالاتر از 9/11 درصد در سال تحصیلی 57-58 به 24 در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است.
افزایش ارائه خدمات به فرهنگیان
در راستای توسعه و تقویت آموزش کشور از طریق افزایش روحیه و رفاه فرهنگیان، پس از انقلاب اسلامی میزان خدمات ارائه شده به معلمان رشد قابل توجهی یافته است. جدول ذیل آمار خدمات ارائه شده به فرهنگیان را در دو زمینه درمانی و باشگاهها و خانههای معلم در مقطع پیروزی انقلاب و 20 سال پس از آن نشان میدهد.
پی نوشت:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور (٥٥ تا ٧٧)، ص ١٩.
٢- همان، ص ١٩.
٣- همان، ص ٢٠.
٤- همان، ص ٢١.
٥- همان، ص ٢٤.
٦- همان، ص ٢٥.
٧- همان، ص ٢٩.
٨- همان، ص ٣١.
٩- همان، ص ٣٥.
جهانی کردن مبارزه با رژیم اشغالگر قدس
اشغال کشور فلسطین توسط رژیم غاصب قدس و مبارزات طولانی چندین ساله مردم بیپناه و مظلوم فلسطین علیه اشغالگران و غارتگران صهیونیستی، یکی از مسائل مهم و ریشهدار منطقه میباشد. آوارگی یک ملت ستمدیده و شهادت و مجروحشدن دهها هزار نفر از مردان و زنان آن، سالهاست که قلب مردم فلسطین و مسلمانان سراسر جهان را به درد میآورد. حمایت استکبار غرب به سرکردگی آمریکا از این جرثومة فساد و نیز سازش ننگین برخی کشورهای عرب منطقه و نیز برخی از سران استحاله شدة فلسطینی با این رژیم، بر عمق و پیچیدگی این معضل افزوده است.تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم محمدرضا پهلوی روابط گرم و دوستانهای با رژیم اشغالگر قدس داشت. وجود پایگاههای جاسوسی اسرائیل در شهرهای جنوبی و غربی ایران(١) و فعالیت گستردة سازمانهای جاسوسی اسرائیل در ایران نیز مؤید بر همین معناست. رژیم صهیونیستی، حکومت پهلوی را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقی میکرد و مأمورین ساواک ایران را آموزش میداد.(٢) رژیم ایران حتی در ایجاد رابطه دوستی و سازش بین کشورهای عرب منطقه با اسرائیل غاصب، نقش ایفاء میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، که حمایت از ملل مسلمان و مستضعف جهان و نیز حرکتها و نهضتهای آزادیبخش به عنوان یکی از سیاستهای مهم و اصولی ایران در سیاست خارجی قرار گرفت. مسأله فلسطین از نقش و جایگاه ویژهای برخوردار شد. با پیروزی انقلاب، نماینده رژیم صهیونیستی از ایران طرد، و سفارت فلسطین در کشور دایر شد. صدور نفت به رژیم صهیونیستی قطع شد و جمهوری اسلامی تعهد خود را نسبت به آزادساختن مسجد الاقصی و فلسطین اعلام نمود که این مسأله در میان مردم کشورهای خلیج فارس تأثیر بسزایی در قبول و تأیید جمهوری اسلامی داشت. (٣) البته حضرت امام (ره) سالهای طولانی قبل از انقلاب نیز همیشه خطر اسرائیل را به عنوان یک خطر جدی و مهم برای مسلمین مطرح میکردند. سخنرانیهای تند و آتشین امام بر علیه اسرائیل غاصب در سالهای 42 و 43 هنوز در گوشها طنینانداز است. حضرت امام خود نیز به قدمت حساسیتشان به این موضوع اشاره کرده و در پیام خویش به مناسبت اولین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1358 فرمودند: «اسرائیل این جرثومه فساد همیشه پایگاه آمریکا بوده است. من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نمودهام. باید همه به پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم. »(٤)
بعد از انقلاب نیز به صورت مکرر از طرف حضرت امام و مسؤولین بلندپایه نظام بر نامشروع و متجاوزبودن رژیم اشغالگر قدس و حمایت از مردم فلسطین تأکید شد. نمونه حضرت امام در پیم حج سال 1366 خویش فرمودند:«من همانگونه که بارها و در سالهای گذشتة قبل و بعد از انقلاب هشدار دادهام، مجدداً خطر فراگیری غدة چرکین و سرطانی صهیونیسم ر در کالبد کشورهای اسلامی گوشزد میکنم و حمایت بیدریغ خود و ملت و دولت و مسؤولین ایران را از تمامی مبارزات اسلامی ملتها و جوانان غیور و مسلمان در راه آزادی قدس اعلام مینمایم. »(٥)
در همین رابطه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودهاند: «ما اعلام میکنیم که حتی یک روز و یک ساعت با دولت غاصب، غیرقانونی و خبیث اسرائیل، دوستی و محبت و کوچکترین و ضعیفترین نوع رابطه را نداشته و نخواهیم داشت. »(٦) اما نظر به اهمیت، گستردگی و شدت آلام مردم فلسطین، طولانی شدن این رنج و محنت، تقویت روزافزون رژیم اشغالگر قدس و حمایت همهجانبه آمریکا و غرب از آن و خطرات مهم رژیم غاصب اسرائیل برای کلیه مسلمانان جهان و مخصوصاً مسلمانان منطقه، انقلاب اسلامی ایران و رهبر آن به مسأله حمایت از انقلاب و مبارزات مردم فلسطین جنبه عمومی و جهانی بخشیدند. این یکی دیگر از دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی ایران برای کلیه مسلمانان دنیا مخصوصاً مردم فلسطین بوده است.رهبر انقلاب اسلامی ایران، آن قدر به موضوع فلسطین و اهمیت آن، مخصوصاً در دهه اول انقلاب اسلامی، پرداختند که موضوع به صورت یک مسذله مهم اسلامی بین کلیه مسلمانان و کشورهای اسلامی دنیا مطرح شده و برای خود جا باز کرد. حضرت امام (ره)، همت و دخالت ممالک اسلامی برای ریشهکن کردن رژیم نامشروع و اشغالگر قدس را لازم و ضروری اعلام نموده و و فرمودند:«این ماده فساد [اسرائیل] که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشهکن شود. »(٧)
یکی از مهمترین اقدامات انقلاب اسلامی ایران جهت جهانی کردن مبارزه علیه رژیم اشغالگر قدس، اعلام روز جهانی قدس از سوی امام خمینی(ره) بود. این اقدام تنها شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت و این نشان از عمق توجه ایران اسلامی به مسأله فلسطین و اعتقاد عمیق رهبر کبیر انقلاب اسلامی به حمایت از مبارزات آنها بود. چرا که در آن زمان خود ایران دچار معضلات و مشکلات داخلی و خارجی بسیاری بود و چنین توقعی در آن مقطع از سوی هیچ کس حتی فلسطینیان، از ایران اسلامی نمیرفت.
حضرت امام به مناسبت اعلام «روز جهانی قدست» پیامی صادر فرمودند. در این پیام آمده بود:«من در طی سالیان دراز خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون این روزها به حملات وحشیانة خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران میکند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی میخواهم که برای کوتاهکردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت میکنم که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و میتواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدست» انتخاب و طی مراسمی، همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. »(٨)
این اقدام موجب شد در طی بیست سال گذشته، هر سال مسلمانان سراسر جهان در «روز قدس» دست به راهپیمایی اعتراضآمیز علیه رژیم اشغالگر قدس و حمایت از مبارزات مردم مظلوم فلسطین بزنند. این راهپیمایی که همه ساله در ایران باشکوه و عظمت بیشتری و با تظاهرات میلیونی مردم روزهدار در تهران و نیز سایر شهرهای ایران صورت گرفته است، خشم و غضب آمریکا و اسرائیل غاصب را روز افزون ساخته است. روز جهانی قدس وسیلهای شده است تا بیش از پیش جنایات رژیم اشغالگر قدس و مظلومیتهای مردم مبارز فلسطین برملا و از فلسطینیان بیپناه حمایت جهانی صورت گیرد. همه ساله در این ایام، مبارزات مردم فلسطین از شور و حال بیشتری برخوردار شده و امید در دلهای آنها شعله میکشد. از طرف دیگر اعلام روز جهانی قدس از سوی ایران اسلمی و حمایت بیدریغ آنان از مردم فلسطین، موجب شده است تا کشورهای مرتجع عرب منطقه در میان مردم خود و مردم فلسطین، خجل و شرمنده شده و بناچار حمایت بیشتری از مردم فلسطین نموده و از میزان سازش ننگین خود با رژیم غاصب صهیونیستی بکاهند. جمهوری اسلامی ایران حتی در ایام اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که هنوز سه ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود (در تاریخ 11/2/1358) با کشور مصر به علت این که با رژیم اشغالگر قدس رابطه برقرار کرده بود و همپیمان اسرائیل شده بود، قطع رابطه کرد. (٩)اقدامات ایران اسلامی در جهانیکردن مسأله فلطین و تعمیق بخشیدن به آن در میان کشورهای عربی، از سوی رافائیل استاد ارشد دانشگاه بیت المقدس و صهیونیست آمریکایی و عضو مؤسسه تحقیقاتی ترومن به عنوان کارشناس جنبشهای اسلامی نیز مورد اعتراف قرار گرفته است. وی میگوید: «تجدید حیات اسلام، مسائل را در لبنان پیچیدهتر کرده و به درگیری اعراب و اسرائیل تعمیق بخشیده است. »(١٠) ایستادگی قط جمهوری اسلامی ایران و مخالفت شدید با اصل وجودی رژیم نامشروع و غیرقانونی رژیم اشغالگر قدس، موجب شده از سوی مقامات این رژیم نیز حملات تند و کینهتوزانهای لیه ایران اسلامی صورت بگیرد. اظهارات شیمون پرز نخستوزیر وقت رژیم اشغالگر قدس، برای بیان عمق این کینه و دشمنیها ما را از ذکر دیگر مصادیق این دشمنی بینیاز میکند. وی میگوید: «انقلاب اسلامی بسیار افراطی و خصمانه در قبال اسرائیل است. نهضت آیت الله خمینی یک تجربه بسیار تلخ قرن بیستم به شمار میرود! »(١١)
پی نوشتها:
١- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد١، ص ٣٦٧.
٢- همان، ص ٥٥١.
٣- دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحوّلات سیاسی، شماره ١٣، ص ٢٣.
٤- صحیفه امام، جلد ١٢، ص ١٤٨.
٥- فریاد برائت(پیام امام به بیت الله الحرام)، ص ٩.
٦- خطبه نماز جمعه مورخ ٢٢/١١/١٣٦٨.
٧- صحیفه امام، جلد ٢، ص ١٣٩.
٨- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، فلسطین از دیدگاه امام خمینی، ص ١٣٤، تاریخ چاپ ١٦/٥/١٣٥٨.
٩- مسیح مهاجری، انقلاب اسلامی راه آینده ملّتها، ص ١٨٦.
١٠- معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، ص ١١٤.
١١- همان، ص ١١٣.
ایران در المپیادهای علمی
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در حوزة آموزش و پرورشع ارتقاء سطح علمی و افزایش معلومات دانشآموزان و نیز کسب موفقیتهای علمی در المپیادهای جهانی میباشد.قبل از انقلاب اسلامی ایران، دانشاموزان ایرانی در هیچیک از المپیادهای جهانی شرکت نداشتند. بعد از انقلاب، در جهت تقویت بنیه دروس ریاضی مدارس و ایجاد انگیزه برای علاقهمندکردن دانشآموزان به رشته ریاضی، مسابقات سراسری دانشآموزان رشته ریاضی دبیرستانهای کشور در فروردین سال 1363 در شیراز با شرکت 90 نفر از بهترین دانشآموزان این رشته که از سراسر کشور برگزیده شده بودند، برگزار شد و از آن پس همه ساله این مسابقات با جدیت و اهتمام بیشتری برگزار میگردد.خلاصهای از آمار المپیادهای دانشآموزی کشورمان به شرح جدول صفحه بعد میباشد. در این جدول سالهای شرکت تیم ایران در المپیادها، رشته المپیادها، تعداد شرکتکننده در هر تیم و مجموع مدالهای کسب شده در هر سال مشخص شده است.موفقیت ایران در رشتههای مختلف المپیادهای جهانی دانشآموزی، سال به سال بیشتر شده و 3 بار موفق به مقام اول جهانی، 2 بار به مقام دوم جهانی و 2 بار نیز به مقام سوم جهانی دست یابد. برخی از این مقامهای کسب شده به شرح صفحه بعد میباشد: (١)
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1374
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1375
- مقام اول جهان در المپیاد ریاضی در سال 1377
- مقام دوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1378
- مقام دوم جهان در المپیاد شیمی در سال 1380
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1374
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1377
- مقام چهارم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1379
- مقام پنجم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1372
- مقام پنجم جهان در المپید فیزیک در سال 1380
- مقام ششم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1371
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1372
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1379
- مقام ششم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1379
- مقام هفتم جهان در المپیاد زیستشناسی در سال 1380
- مقام هشتم جهان در المپیاد زیستشناسی در سال 1379
این موفقیتها برای تیمهای دانشآموزان ایران در حالی کسب شده است که برای رشته ریاضی از سال 1366، فیزیک از سال 1368، کامپیوتر از سال 1371، شیمی از سال 1372 و زیستشناسی از سال 1378 در المپیادهای جهانی شرکت کرده است.
پی نوشتها:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور ٥٧ تا ٧٧، ص ٦.
ایجاد حکومت جمهوری (مردمی)
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشتند. رژیم پهلوی چه در قانون و چه در عمل، نقش قابل توجه و مؤثری برای مردم در نظر نگرفته بود و آراء و نظرات مردم برای آنها ارزشی نداشت. اصولاً در رژیمهای سلطنتی، مردم نقش و جایگاه مؤثری در ساختار حکومتی و تعیین مقامات بلندپایه کشور و نیز تصمیمگیریهای مهم و کلان حکومت ندارند.در همین رابطه آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در رژیم پهلوی در خاطرات خود مینویسد: «رژیم پهلوی بر دو بنیاد اصلی قدرت استوار بود که عبارت بودند از ارتش و ساواک» این اعتراف سفیر انگلیس به عنوان کشوری که حامی رژیم پهلوی بود، بخوبی نشانگر این است که مردم جایگاه و نقش مؤثری در رژیم پهلوی نداشتند و رژیم اتکاء به مردم نداشت.اما به برکت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به این سیاست و بینش پایان داده شد. این دستاورد بزرگ انقلاب موجب گردید، مردم نقش اصلی و تعیینکنندهای در مهمترین ساختارهای حکومتی، وضع قوانین و همهپرسیها و نیز ادارة کشور داشته باشند. حضرت امام خمینی(ره) چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره تأکید بر نقش مردم داشته و حقیقتاً برای آن ارزش و اهمیت قائل بودند. در طول دوران مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب، مخاطب و همراه اصلی امام، توده مردم بودند. هم مبارزه و انقلاب، مردم بود و هم پس از پیروزی، ادارة کشور با مردم بوده است. امام، مردم را ولی نعمت مسؤولین کشور معرفی کرده و همه مقامات مملکتی را به خدمت به آنها دعوت و سفارش میکردند.
حکومت ما از دو رکن و پایه اصلی تشکیل یافته است. پایه اسلامی و پایه جمهوری یکی از هنرهای بزرگ و اعجابانگیز امام و انقلاب اسلامی و قانون اساسی ایران، تلفیق و ترکیب اسلامیت نظام با جمهوریت آن میباشد. در عین وفاداری به اسلام، نقش مردم نیز حفظ شده است. در مورد پایه اسلامی قبلاً بحث کردیم. در این جا به بررسی رکن دوم حکومت یعنی جمهوریت آن میپردازیم.اصل اول قانون اساسی که بیان کنندة نوع حکومت میباشد، تصریح به جمهوریت نظام دارد. در اصل اول قانون اساسی آمده است: «حکومت ایران جمهوری اسلامی است...» در مورد جمهوریت و نقش اساسی مردم در ادراة امور کشور، قانون اساسی، دولت را ملزم به مشارکت دادن مردم در تعیین سرونشت خود کرده است. اصل سوم قانون اساسی که وظایف کلان دولت را مشخص کرده است، در بند 8 آن آمده است:
«مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش». در همین رابطه اصل ششم قانون اساسی نیز مقرر میدارد: «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضاء شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.»این اصل به کلیات جمهوریت نظام و نقش مردم اشاره میکند، اما اصول متعدد دیگری از قانون اساسی وجود دارد که جلوههای جمهوریت نظام را نشان میدهد. این اصول امروزه صرفاً کلماتی در تئوری و قانون نیست، بلکه عملاً به اجرا در آمده و مردم در ارکان مهم نظام، نقش تعیینکنندة خود را ایفا میکنند. اینک به توضیح مختصر برخی از این جلوههای جمهوریت و مردمی بودن نظام میپردازیم.
انتخاب نوع حکومت
یکی از مهمترین مصادیق جمهوریت هر نظامی، در این است که مردم در اصل تعیین نوع حکومت، دارای اختیار و رأی باشند. در حکومت اسلامی ایران چنین نقش و اختیاری برای مردم دیده شده است. این جلوه حکومت اسلامی ایران از موارد کلیدی بوده و به تبع آن، جلوههای دیگری از جمهوریت و نقش مردم را در پی داشته است. مردم ایران با رأی قاطع خودشان رد یازدهم فروردین ماه سال 1358 با اکثریت 2/98٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند به حکومت جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت داده و آزادانه آن را انتخاب کردند. بنابراین اولین و مهمترین نشق مردم در حکومت جمهوری اسلامی که نشانگر جمهوریت آن میباشد، همین انتخاب نوع حکومت از سوی مردم بود که تحقق یافت.
تصویب قانونی اساسی
جلوة برجستة جمهوریت هر نظامی، تصویب قانون اساسی آن توسط مردم میباشد. مهمترین اصول کلی هر نظامی از جمله نوع حکومت، دین و مذهب، قوای مملکتی، حقوق مردم، سیاست کلان خارجی، سیاستهای عمده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی در قانون اساسی مشخص میشود. اگر مردم کشوری آزادانه و با اکثریت به قانون اساسی کشورشان رأی مثبت بدهند، در حقیقت بالاترین جلوة جمهوریت شکل گرفته است. بدین ترتیب مردم عملاً در تعیین نوع حکومت، دین و مذهب کشور، وضعیت قوای مملکتی و سیاستهای کلان خارجی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی و اقتصادی ایفاء نقش کرده و نظر خود را اعمال کردهاند.مردم عزیز ایران در این خصوص، در دو مرحله ایفای نقش کردهاند. ابتدا خبرگان تدوینکنندة قانون اساسی را خودشان آزادانه انتخاب کردهاند و سپس به قانون اساسی مصوب همین مجلس خبرگان، رأی مثبت دادهاند. قانون اساسی نظام اسلامی ایران برای نخستین بار در همهپرسی سال 1358 با رأی مثبت 5/99 درصد شرکتکنندگان(١)به تصویب مردم رسید و در بازنگری آن در سال 1368 یعنی ده سال بعد، اصلاحات آن نیز توسط مردم با رأی مثبت 38/97 درصد شرکتکنندگان به تصویب رسید.
انتخاب رهبری
از دیگر موارد بارز نقش مردم در حکومت و اداره کشور و جلوههای جمهوریت نظام اسلامی ایران، انتخاب شخص اول مملکت یعنی مقام رهبری توسط مردم است. این حق انتخاب مردم که در اصل 107 قانون اساسی آمده به دو صورت پیشبینی شده است. یکی انتخاب مستقیم و بلاواسطة رهبری توسط مردم و دیگری انتخاب غیرمستقیم از طریق مجلس خبرگان رهبری. روش اول در صورتی است که به صورت کاملاً آشکار و بارز، رهبر مورد پذیرش اکثریت قاطع مردم قرار گرفته است؛ کما این که در مورد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) بدینگونه بود. این پذیرش و مقبولیت به قدری بدیهی و روشن و اشکار بود که هیچکس در آن تردید نداشت.اما روش دوم که طبق قانون اساسی پس از حضرت امام(ره) اجرا گردید، روش گزینش غیرمستقیم و باواسطه است. در این روش مردم ابتدا خبرگان رهبری را انتخاب میکنند و سپس آن خبرگان، از میان فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول 5 و 109 قانون اساسی، فردی را که اعلم بوده و مقبولیت عامه دارد به رهبری انتخاب میکنند. در این رابطه اصل 107 قانون اساسی مقرر میدارد: «پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمین قدس سره الشریف که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبری به عهدة خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری دربارة همه فقهاء و واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت میکنند. هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همة مسؤولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.»
انتخاب رئیس جمهور
پس از مقام رهبری، رئیسجمهور عالی ترین مقام رسمی کشور بوده و ریاست قوه مجریه را نیز بر عهده دارد. بنابراین واگذاری حق انتخاب رئیس جمهور به مردم طبق اصل 114 قانون اساسی ایران، از موارد برجستة جلوههای جمهوریت نظام میباشد. طبق این اصل: «رئیسجمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود...» برگزاری 7 دورة انتخابات آزاد ریاستجمهوری و انتخاب رئیسجمهور مقبول و موردنظر مردم در طی این 7 دوره، آن هم با رأی بالا، خود عملاً حاکی از این جلوة جمهوریت میباشد.
انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی
مجلس شورای اسلامی، نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای در ساختار نظام کشور دارد، علاوه بر قانونگذاری، وظایف و اختیارات مهم دیگری بر عهده دارد از قبیل: دادن رأی اعتمام به وزراء کابینه، استیضاح رئیس جمهور و وزرا، تصویب بودجه کل کشور، تحقیق و تفحص در تمام امور کشور، تصویب عهدنامهها و موافقتنامههای بینالمللی، تصویب تغییر خطوط مرزی، تصویب برقراری حکومت نظامی، تصویب اخذ و اعطاء وام و کمکهای بلاعوض داخلی و خارجی از طرف دولت، تصویب استخدام کارشناسان خارجی.به این ترتیب، اهمیت و نقش نمایندگان مجلس شورای اسلامی کاملاً مشخص میگردد. واگذار نمودن انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مردم از دیگر جلوههای مهم جمهوریت نظام میباشد. طبق اصل 58 قانون اساسی: «اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود...» و براساس اصل 62 قانون اساسی: «مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رأی مخفی انتخاب میشوند، تشکیل میگردد...»
نکته مهمی که در پایان این بحث باید به آن اشاره شود، این است که نظر به اهمیت محتوای برخی از اصول قانون اساسی، اصل 177 آنها را تغییرناپذیر دانسته است. دو مورد از این اصول غیرقابل تغییر، مربوط به جنبة جمهوریت نظام میباشد. طبق این اصل قانون اساسی که قبلاً به آن اشاره کردیم، محتوای اصول مربوط به جمهوری بودن حکومت و نیز ادارة امور کشور با اتکاء به آراء عمومی از جمله موارد غیرقابل تغییر در قانون اساسی میباشد. خود این موضوع نیز در استحکام بخشیدن به جلوههای جمهوریت نظام، نقش مهم و بسزایی دارد.
پی نوشتها:
١- سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ٢٩٩.
٢-عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، جلد١، ص ٢٠١.
خودباوری فرهنگی
یکی از دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران در حوزة فکر و اندیشه، از بین بردن خودباختگی و ایجاد خودباوری فرهنگی است. همچنان که قبلاً گفته شد، اصلاحات فکری و تحولات اندیشهای از مسائل مهم و ریشهای در هر دگرگونی بنیادی و انقلاب میباشد. تا تفکر و اندیشه اصلاح نشود، هیچگونه حرکت و تحول اساسی صورت نمیگیرد. اولین گام برای هر اصلاح و حرکت سازندهای اصلاح بینش و اعتقادات میباشد. یکی از دردها و رنجهای اساسی اجتماعی، طی سالهای طولانی در رژیم پهلوی درد خودباختگی فرهنگی بود. فضایی به وجود آورده بودند که مردم میپنداشتند خود از نظر فرهنگی حقیر و بیمحتوا هستند و برعکس، غرب دارای فرهنگ شایسته و مترقی و برتر است و مردم ضرورتاًباید پیرو آن فرهنگ باشند.این خودباختگی فرهنگی و غربزدگی در همه جای کشور اعم از دانشگاهها، مدارس، ادارات، اجتماع، خانواده، کارخانهها، مؤسسات و سازمانها حاکم بود. بسیاری از مردم باور کرده بودند که باید مثل غربیها فکر کرد، مثل آنها لباس پوشید و سخن گفت، اخلاق و رفتار آنها را تقلید کرد و مانند آنها روابط خانوادگی و فردی را تنظیم کرد. باید در سخن گفتن، اصطلاحات غربی را به کار گرفت و حتی نام فرزندان و کالاها باید غربی باشد. زندگی بیبندوبار و خلاف عفت غربی باید ملاک عمل باشد و نگرش به مذهب و دین باید همانند نگرش غربیها باشد. سفر به غرب و اقامت در محیط فاسد آن، ارزشمند و سفر به مکه و مدینه و اماکن مقدس و کشورهای اسلامی، ارتجاع و عقبماندگی تلقی میشد.
رژیم پهلوی همراه با استکبار غرب در جهت القاء این تفکر در ذهن مردم ایران برنامهریزی میکرد و متأسفانه تا حد بسیار زیادی نیز این تلقین اثر کرده بود. «غربزدگی» رهآورد همدستی رژیم پهلوی و غرب بود. علت آن هم روشن است. آنها از تفکر و فرهنگ اسلامی ترس و واهمه داشتند و آن را خلاف منافع نامشروع خود تلقی میکردند. فرهنگ مردم ایران، فرهنگ اسلامی و دینی بود و اگر این فرهنگ تحقیر نمیشد و مردم شیفتة فرهنگ غرب نمیشدند، استکبار به اهداف شوم خود نمیرسید. از سوی دیگر خودباختگی فرهنگی مردم به غرب، موجب میشد که همیشه با ذلت و حقارت دست نیاز به سوی غربیها دراز کند و نوکری و سرسپردگی آنها را بپذیرند.رژیم محمدرضا پهلوی نیز به علت وابستگی پایههای قدرتش به ارادة غرب، ناگزیر بود دستورات فرهنگی غرب را مو به مو اجرا کند و مردم را شیفته فرهنگ غرب سازد. در این راه فعالیتهای گستردهای در داخل کشور صورت میگرفت و موجبات خشنودی غرب از محمدرضا را فراهم میساخت.
در مورد خودباختگی فرهنگی مردم در رژیم پهلوی، حضرت امام(ره) در وصیتنامه خویش با تلخی شدیدی از این موضوع یاد کرده و میفرمایند:«از جمله نقشهها که معالأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیز ما گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است. به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند. و قصه این امر غمانگیز، طولانی و ضربههایی که از آنان خورده و اکنون نیز میخوریم، کشنده و کوبنده است... نویشندگان و گویندگان غرب و شرقزدة بیفرهنگ ... رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی، آنها را به خورد ملتها داده و میدهند.
فی المثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژة فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب میآورند و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژة غربی و شرقی اسمگذاری شود، مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژههای بومی خودی به کار رود، مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند، مفتخر و اگر نام خودی دارند، سر به زیر و عقب افتادهاند. خیابانها، کوچهها، مغازهها، شرکتها، داروخانهها، پارچهها و دیگر متاعها هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگیمآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شؤون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی کهنهپرستی و عقبافتادگی است... رفتن به انگلستان و فرانسه و آمریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرک کهنهپرستی و عقبافتادگی است. بیاعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانههای روشنفکری و تمدن و در مقابل، تعهد به این امور نشانة عقبماندگی و کهنهپرستی است. »(١)
و در جای دیگری میفرمایند: «تا این غربزدگی و شرقزدگی در ملت ما است، هیچ امیدی به اصلاحات نیست، ما باید تمام همتمان را صرف کنیم که خودمان را از این وابستگی فکری بیرون بیاوریم. »(٢)
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به این دوران حقارتبار و خودباختگی فرهنگی پایان داد و مردم رشید ایران با رهبریها و هدایتهای روشنگرانة امام امت، به خودباوری فرهنگی رسیدند. ملت ایران به این رشد و آگاهی رسیدند که خودباختگی فرهنگی، زمینه و ریشة بسیاری از وابستگیها و مفاسد میباشد و لذا تکیه به فرهنگ خودی و اسلامی را عمیقاً باور کردند. رهبر معظم انقلاب در مورد این دستاورد میفرمایند: «یکی از بتهایی که استعمار در طول دورانهای متوالی روی آن در همة ملتهای عقب افتاده کار کرده بود، بت برتری نژاد سفید و نژاد اروپایی و آمریکایی بر نژادهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین است. احساس حقارت در ملتها را زنده کرده بودند. امروز در بسیاری از ملتها متأسفانه هنوز بقایای آن هست. در مقابل آمریکاییها احساس حقارت میکنند. »(٣)
خودباوری فرهنگی به عنوان یکی از دستاوردهای مهم محسوب شده و دارای اهمیت بسیار میباشد. خودباوری فرهنگی، زمینة از بین رفتن وابستگی فرهنگی را فراهم کرده و موجب استقلال فرهنگی میشود. خودباوری فرهنگی با مسائل فکری، عقیدتی، اخلاقی و باورهای دینی و مذهبی مردم سر و کار دارد. همچنین موجب عدم احساس حقارت و خودکمبینی در برابر غرب و در نتیجه عدم وابستگی و سرسپردگی به غرب میشود.متأسفانه در سالهای اخیر مجدداً عدهای به دنبال زندهکردن خودباختگی در برابر غرب هستند. اینان با مطرحکردن هرچه بیشتر غرب و تعریف و تمجید از آن و متقابلاً به زیر سؤال بردن فرهنگ و ارزشهای خودی و مبانی اسلامی، تلاش میکنند تا بار دیگر حلقة ذلت و خواری خودکمبینی و خودباختگی فرهنگی را بر گردن ملت ستمدیده ایران بیندازند. بر دلسوزان و مسؤولان انقلاب است که حساسیت لازم را نسبت به این تحرکات موذیانه نشان داده و اجازه ندهند این دستاورد ارزشمند انقلاب، تضعیف گردد.
پی نوشتها:
١-وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)، ص ٢٦.
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٤٤.
٣- خطبه نماز جمعه، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ١٨/١١/١٣٦٥.
ایجاد حکومت اسلامی
ایجاد حکومت مبتنی بر اسلام از مهمترین و اساسیترین
دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران بوده است. اهمیت این دستاورد در حدی بوده است که رهبر معظم حضرت آیت الله خامنهای آن را به عنوان یکی از دو کار بزرگ انقلاب برشمردهاند. ایشان در این زمینه میفرماید: «انقلاب اسلامی در حقیقت دو کار بزرگ را انجام داده است که یکی تشکیل نظام اسلامی و دیگری زنده کردن هویت اسلامی در دنیا است. »(١)
حکومت اسلامی و امام
حضرت امام خمینی(ره) سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کتاب ولایت فقیه دیدگاه خویش را نسبت به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و نظام مبتنی بر قوانین و احکام اسلامی و نیز افشای توطئه استعمارگران مبنی بر این که اسلام حکومتی ندارد چنین مطرح کردند: «استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام حکومتی ندارد! تشکیلات حکومتی ندارد! بر فرض که احکامی داشته باشد، مجری ندارد و خلاصه اسلام فقط قانونگذار است! واضح است که این تبلیات جزئی از نقشة استعمارگران است برای بازداشتن مسلمین از سیاست و اساس حکومت. ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم(ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است. آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است؟ ... همه احکام را در کتابی مینوشتند و دست مردم میدادند تا عمل کنند. این که عقلاً لازم است خلیفه تعیین کند، برای حکومت است. ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد. در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمیکند. پس از تشریع قانون باید قوة مجریهای به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوة مجریه نباشد نقص وارد است. ما که به ولایت معتقدیم باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم... مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی، لازمة اعتقاد به ولایت است. »(٢)
ایشان در جای دیگر از کتاب ولایت فقیه با انتقاد از کسانی که به دنبال حکومت اسلامی نبوده و صرفاً به درس و بحث احکام اسلامی اکتفا و دلخوش میکنند و با تأکید مجدد بر ضرورت حکومت اسلامی، میفرمایند: «ما قرائت میکنیم الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلدة(٣) اما تکلیف نداریم! فقط باید قرائت کنیم تا قرائت ما خوب شود و از مخرج ادا کنیم! اما این که واقعیتهای اجتماعی چگونه است و جامعه اسلامی در چه حالی است و فحشا و فساد چگونه رواج پیدا کرده و حکومتها مؤید و پشتیبان زناکاران هستند به ما مربوط نیست! ما فقط بفهمیم که برای زن و مرد زناکار این مقدار حد تعیین شده است، ولی جریان حد و اجرای قانون مبارزه با زنا به عهدة چه کسی میباشد، به ما ربط ندارد! میپرسم آیا رسول اکرم(ص) این طور بودند؟ قرآن را میخواندند و کنار میگذاشتند و به حدود و اجرای قانون کاری نداشتند؟ ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجبتر است. همین تکلیف است که ایجاب میکند خونها در انجام آن ریخته شود. از خون امام حسین(ع) که بالاتر نبوده برای اسلام ریخته شد و این روی همان ارزشی است که اسلام دارد. شما در صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان (عج) بیاید! شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی امام زمان (ع) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. »(٤)
در حقیقت یکی از اصلیترین اهداف حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه، ایجاد حکومت اسلامی بوده است. ایشان همیشه قبل و بعد از پیروزی انقلاب بر اسلامیبودن حکومت تکیه و تأکید داشتهاند. در نخستین هفتههای بعد از پیروزی انقلاب و در آستانه همه پرسی جمهوری اسلامی، ایشان طی پیامی از مردم میخواهند که به نظام جمهوری اسلامی رأی بدهند. در بخشی از پیام ایشان آمده است: «به خواست خداوند متعال بزودی دربارة شکل حکومت رفراندوم خواهد شد. لازم است تذکر دهم آنچه این جانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است و آنچه ملت شریف ایران در سرتاسر کشور با فریاد از آن پشتیبانی نموده است، همین جمهوری اسلامی بوده است. نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. من از ملت شریف انتظار دارم که به جمهوری اسلامی رأی دهند که تنها این مسیر انقلاب اسلامی است. »(٥)
حضرت امام پس از استقرار جمهوری اسلامی نیز بارها بر اسلامیبودن حکومت و لزوم اجرای عملی قوانین و احکام اسلامی تأکید داشته است. نظر به اهمیت موضوع به دو سه مورد آن اشاره میکنیم: «آنکه ملتها میخواست و آن که ملت ما به او رأی داد جمهوری اسلامی بود. اسلام مورد نظر بود. الان قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن و یا گفتن و یا اجتماعات. این درد بزرگترین دردی است که الان ملت ما به آن مبتلا است و ما از آن نگران. ملتی که رأی دد به جمهوری اسلامی ... بعنی ما اسلام را میخواهیم. اگر برای صرف جمهوری بود چنین رأیی نبود. اگر برای جمهوری دموکراتیک بود همچون رأیی نبود. دیگران هم از این حرفها سابقاً گفتند و شکست خوردند. ملت ما برای اسلام قیام کرد و برای اسلام راه پیمود و برای اسلام خون داد.(٦) .. جمهوری اسلامی معنایش این است که همه رأی بدهند به این که جمهوری باشد که قانونش قانون اسلام نباشد. این، آن نیست که ملت ما میخواهند و رأی به آن دادهاند. همه مردم خون دادهاند برای این که اسلام تحقق پیدا بکند. ... دنبال اسم جمهوری اسلامی نیستیم، بلکه میخواهیم تمام شؤون ملت ما در آن احکام اسلامی باشد.(٧) ... امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند. این حرفها که گفته میشود نظیر همان حرفها بود که گفته شد: «حالا زود است صبر کنید» ما اگر اسلام را در این انقلاب در این نهضت، احکام اسلام را پیاده نکنیم، کی پیاده خواهیم کرد؟ چه وقت همچنین نهضتی تحقق پیدا میکند؟ اگر این نهضت خدای نخواسته بخوابد و به خاموشی بگراید، کی میتواند دیگر اسم اسلام را بیاورد؟ اگر امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم کی اجرا کنیم؟ آقایانی که میگویید نمی شود، پس کی میشود؟ پس بگویید هیچ وقت، اسلام نه بگویید نهضت منهای اسلام. همانطوری که گفتند اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویند نهضت منهای اسلام. اگر با این نهضت اسلام را متحقق نکنید، احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید، مأیوس باشی دیگر نخواهد شد. »(٨)
بالاخره یکی از آرزوهای مهم و اهداف بلند حضرت امام یعنی ایجاد حکومت مبتنی بر اسلام و اجرای احکام و مقررات اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت. حکومت اسلامی تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در همهپرسی فروردین 1358 با رأی قاطع اکثریت مردم به تصویب رسید. این موضوع در اصل اول قانون اساسی اینگونه آمده است: «حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، براساس اعتقاد دیرینهاش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیتالله العظمی امام خمین، در همهپرسی دهم و یازدهم فروزدین ما 1358 هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاول سال 1399 هجری قمری با اکثریت 2/98٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد.»
پی نوشتها:
١- خطبه نماز جمعه، مورخ ٢٠/١١/١٣٧٤
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ١٨
٣- سوره نور: آیه ٢، باید هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات کنید.
٤- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٣
٥- همان، ص ٩٤
٦- همان، ص ٩٥
٧- همان، ص ٩٧
٨- همان، ص ٩٨
افشاری چهره ی واقعی كشورهای غربی و آمریكا
یكی از دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی ایران، پرده برداشتن از چهرۀ كریه استكبار غرب به سركردگی آمریكا و افشای چهرۀ واقعی آن بود. انقلاب اسلامی، آمریكا را كه به ظاهر و به دروغ مدعی دموكراسی و دفاع از حقوق بشر بود، رسوا و بیحیثیت كرد. این انقلاب توانست ماسك دروغین حمایت از حقوق بشر آمریكا و غرب را بردارد تا همه مردم جهان بتوانند كاملا چهرۀ واقعی آنها را مشاهده كنند. البته این چهرۀ ننگین، زورگو و ستمگر قبلا نیز برای مردمی كه خودشان با پوست و گوشتشان، تازیانههای ستم غرب و آمریكا را بر خود لمس و حس كرده بودند و اموال و ثروتشان توسط آنان به غارت رفته بود، مشخص و آشكار بود، اما انقلاب اسلامی توانست ابعاد گستردهتری از چهرۀ دروغین آمریكا را نزد مردم جهان نمایان و آشكار سازد. حاكمیت استكبار غرب بر مطبوعات و رسانههای تبلیغی نیز علیرغم تلاش زیاد، نتوانست مانع این افشاگری شود.
اقدامات و عملكرد ضدبشری آمریكا، انگلستان و اغلب كشورهای غربی در تاریخ كوتاه خویش، به قدری گسترده و مفصل است كه شرح آن، خود نیاز به چندین جلد كتاب دارد. حضرت امام خمینی(ره) نیز در طول دوران مبارزه – چه قبل و چه بعد از یروزی انقلاب – مكرّر به این اقدامات ضدبشری اشاره كرده و به مبارزه با آن برخاستند. در این جا به بعضی از این اقدامات در دهههای اخیر و عمدتاً مرتبط با ایران و انقلاب اسلامی اشاره میكنیم:
1.اوّلین مورد این افشاگری مربوط به مقطع پیروزی انقلاب و افشاء نقش دولت آمریكا و سایر كشورهای غربی در حمایت از رژیم منحط پهلوی و جنایتهای آن میباشد. بر هیچ صاحب نظر در امور سیاسی پوشیده نیست كه رژیم ستمگر و صد مردمی پهلوی با حمایتهای گسترده و همه جانبه آمریكا، انگلستان و غرب به حیات ضدبشری خود ادامه میداد. آمریكا اروپا به واقع در همۀ جنایتهای رژیم پهلوی و شكنجههای وحشیانه ساواك شریك و سهیم بوده است.
كشتار جوانان مسلمان و برومند ایران انقلابی در دوران مبارزه و انقلاب توسط رژیم پهلوی با پشتوانه و حمایت و تأیید آمریكا و غرب صورت میگرفت، لذا در همۀ این جنایات آمریكا و انگلستان نقش و مسؤولیت داشته و شریك جرم رژیم پهلوی میباشند. پناه دادن به شاه جنایتكار و عمال رژیم خون آشام گذشته و حمایت از آنان – بعد از انقلاب نیز – مؤید این اقدام ضد بشری آمریكا و استمرار آن میباشد. آمریكا و غربِ مدعی دموكراسی چگونه میتواند حمایت خود را از رژیم فاقد پشتوانۀ مردمی پهلوی توجیه كنند؟ آمریكا و غرب چگونه میتوانند خود را با نظام كاملا مردمی جمهوری اسلامی توجیه نمایند؟
2. افشاء چهرۀ كریه آمریكا و غرب در حمایت از تروریستها و آدمكشها و پناه دادن به آنها از دیگر موارد این افشاگری است. مثلا تروریستهایی كه در ایران، مردم مسلمان كوچه و بازار را ترور و شهید كردند و یا در اماكن عمومی مانند حرم مطهر امام رضا(ع)، نماز جمعه تهران، میادین و خیابانهای شلوغ و پرتردد بمب گذاری كرده و مردم را به شهادت رساندند، مورد حمایت و پناه آمریكا بوده و در كشورهای مختلف اروپایی فعّال بوده و بطور رسمی حضور دارند. آیا از نظر آمریكا و اروپاییان، ایرانیان مسلمانی كه در اثر این ترورها و بمب گذاریها شهید و مجروح میشدند، بشر محسوب نمیشده و نمیشوند؟ آیا فقط شهروندان آمریكایی و اروپایی در نظر آنها بشر هستند؟ كنگره آمریكا و برخی كشورهای غربی بطور رسمی از منافقان حمایت نموده و انواع كمكها را به آنان مینمایند. این اعمال با ادعای مبارزه با تروریسم و دموكراسی چگونه سازگاری دارد؟
3. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بار دیگر چهرۀ ضد بشری آمریكا و اغلب كشورهای غربی نمایان شد. رژیم عراق با حمایتهای سیاسی و اطلاعاتی و نظامی و اقتصادی آمریكا و اغلب كشورهای غربی، شهرها و روستاها و مردم ایران را مورد تهاجم قرار داده و با تأیید و اشاره آنان به موشك باران و بمب باران و استفاداه از بمبهای شیمیایی میپرداخت و انسانهای بیگناه، اعم از زن و مرد و كودك و پیر را به شهادت میرساند. از نظر آمریكا و كشورهای حامی عراق، امّت مسلمان ایران بشر نبودند تا در شمول دایرۀ دفاع از حقوق بشر دروغین آنان قرار بگیرند!! از نظر آمریكا اینها نه تنها بشر نبودند، بلكه فاقد هرگونه حقوقی بودند. زیرا بشر كسی است كه فقط آمریكا و غرب مشخص میكنند و صاحب حقوق فقط كسی میتواند باشد كه در تعریف آنان بگنجد.
4. كشتار مسافران هواپیمای مسافری جمهوری اسلامی ایران بر فراز آسمان خلیج فارس توسط موشك شلیك شده از ناو جنگی آمریكا و متلاشی شدن اجساد كودكان، زنان و كلّیه مسافران هواپیما بار دیگر چهرۀ ضد بشری آمریكا را نمایان ساخت. این وقاحت و بیشرمی وقتی به حد اعلای خود رسید كه رئیس جمهور آمریكا به فرماندۀ ناو جنگی به خاطر این اقدام قهرمانانه و بشردوستانه (از نوع آمریكایی) مدال و نشان شجاعت اعطاء كرد! مگر مسافران ایرانی هواپیما، بشر نبودند كه مشمول حقوق بشر واقع نشدند.
5. از دیگر موارد باید به حمایت آمریكا از كشتار زائران ایرانی بیت اللّه الحرام در مناسك حج سال 1366 توسط حكام وابستۀ آل سعود اشاره كرد. این جنایت نیز نشان داد كه آمریكا تا چه حد به شعار دفاع از حقوق بشر خویش پایبند است.
6. افشاگری اقدامات ضدبشری آمریكا و انگلستان نسبت به مردم سایر كشورها و مسلمانان و غیر مسلمانان مبارز در اقصی نقاط عالم، توسط جمهوری اسلامی ایران، نیز توانسته است از چهره واقعی آمریكای جنایتكار پرده بردارد و دروغ بودن ادعای سردمداران آمریكا مبنی بر حمایت از حقوق بشر را به اثبات برساند. مداخلات عملی و حمایت آمریكا و انگلستان از كشتار مردم مبارز، مقاوم و مظلوم فلسطین و لبنان در طی سالهای طولانی گذشته توسط رژیم صهیونیستی، حمایت از كشتار مردم مسلمان و بیپناه بوسنی و هرزهگوین توسط صربهای جنایتكار، حمایت از كشتار مردم كوزوو، پشتیبانی از كشتار مبارزین مسلمان و انقلابی در كشورهای مختلف از جمله عراق، افغانستان، الجزایر،مصر تنها گوشۀ ناچیزی از اقدامات ضد بشری آمریكا و دنبالۀ اروپایی او میباشد.
استقلال فرهنگی
استقلال فرهنگی یکی از ویژگیهای بارز و مشخص هر کشور مستقل و باهویت میباشد و بالعکس وابستگی فرهنگی نشانة ذلت، حقارت و فقدان هویت یک ملت و کشور است. یکی از خصوصیات رژیم منحط پهلوی، وابستگی فرهنگی کشور به غرب و عدم استقلال فرهنگی بود. قبل از انقلاب، کشور ما از نظر فرهنگی، استقلالی از خود نداشت و کاملاً وابسته به غرب بود. سیاستهای فرهنگی کشور عمدتاً از طرف غرب دیکته میشد و خود رژیم نیز به علت خودباختگی فرهنگی، با اشتیاق و کورکورانه از غرب تبعیت و تقلید میکرد. این وابستگی در همه حوزههای اعتقادی، اخلاقی، زندگی فردی و اجتماعی و حتی رفتار و معاشرت و خوراک و پوشاک و سخن گفتن نیز به چشم میخورد.وابستگی فرهنگی یک مرحله پایینتر و بدتر از خودباختگی فرهنگی است. خودباختگی فرهنگی در مرحله فکر و اندیشه است ولی وابستگی فرهنگی، مرحله عمل و اجرا و تندادن به نتایج خودباختگی فرهنگی است. بدین ترتیب استقلال فرهنگی نیز یک مرحله بالاتر و برتر از خودباوری فرهنگی است. در خودباوری فرهنگی، فکر و اندیشه ازخودباختگی رها و آزاد میشود ولی در استقلال فرهنگی، در اجرا و عمل، فرهنگ یک کشور مستقل از فشارها و تحمیلها و نیز تقلیدهای کورکورانه شکل گرفته و پیش میرود.
به برکت انقلاب اسلامی، کشور عزیز ایران از وابستگی فرهنگی نیز رهایی یافته و به استقلال رسید. استقلال فرهنگی خود زمینهساز سایر استقلالها میباشد و بدون استقلال فرهنگی، استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی نیز ممکن نخواهد بود.در همین رابطه حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند: «استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران ـ که در رأس تمام اهداف آنان است ـ هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است ... بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. »(١)
در مورد اهمیت و ارزش این دستاورد، رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه مورخ 10 فروردین 1369 با اشاره به استقلال سیاسی و اقتصادی فرمودند: «از همة اینها مهمتر، استقلال فرهنگی بود. جمهوری اسلامی، از اول نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربی نخواهد رفت. این نکته را من عرض کنم که سلطة واقعی قدرتها، سلطه فرهنگی است. یعنی اگر ملتی بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را و در مرحلة بالاتر زبان و خط خویش را در ملت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطة او یک سلطة حقیقی است. کاری که در دو دورهیی از این دویست سال گذشته فرانسویها با کشورهای دیگر کردند و در یک دورهی دیگر انگلیسیها کردند و در این اواخر آمریکاییها انجام دادند... فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است.
فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات و چیزهایی که زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آنها روبهروست. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامی داریم. اسلام، تکلیف مسلمانان را در معاشرت، در کیفیت زندگی فردی، در خورد و خوراک، در لباس پوشیدن، در درس خواندن، در روابط با حکومت در روابط با یکدیگر و در معاملاتشان معین کرده است. ما نمیخواهیم اینها را از غربیها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. »(٢)
پی نوشتها:
١- آیین انقلاب اسلامی، گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی (ره)، ص ٣٢٢.
٢- حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظّم رهبری)، جلد ٤، ص ٥٠.

افزایش تعداد دانشآموزان در مقاطع بالاتر تحصیلی بالاتر
درصد افزایش تعداد دانشآموزان در مقاطع تحصیلی مختلف نشان میدهد که این افزایش در مقطع راهنمایی و دبیرستان بیش از مقطع ابتدایی بوده است. یعنی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر بیشتر فراهم شده و تعداد دانشآموزان بیشتری موفق به ارتقاء سطح تحصیلی خود شدهاند.
توسعه مدارس فنی و حرفهای و افزایش رشتهها
تعداد مدارس فنی و حرفهای در سال 1357 حدود 700 واحد بوده است، در سال 1377 به 2800 واحد رسیده است. (١) همچنین در طی این مدت شاهد افزایش چشمگیر تعداد رشتههای تحصیلی بودهایم. به گونهای که در سال 1357 آموزش صنعت در 7 رشته: آموزش خدمات در 4 رشته و هنرستانهای روستایی در 4 رشته صورت میگرفت. اما این تعداد در سال 1377 به 19 رشته در صنعت، 14 رشته در خدمات و 5 رشته در آموزش کشاورزی افزایش یافته است. (٢)
از سوی دیگر در کنار این توسعه، شاهد افزایش قابل توجه تعداد دانشجویان مدارس عالی فنی و حرفهای نیز بودهایم. براساس آمار ارائه شده تعداد این دانشجویان از 5400 نفر در سال 1357 به 90000 نفر در سال 1377 رسیده است. رشتههای فنی و حرفهای که در آموزشکده فنی و حرفهای برای دختران در نظر گرفته نشده بود، در سال 1377 تعداد آموزشکدههای فنی و حرفهای ویژه دختران به 34 آموزشکده رسید. تعداد کل مراکز و آموزشکدههای فنی از 12 به 103 آموزشکده افزایش پیدا کرده است. در حالی که در سال 1358 حدود 70 رشته وجود داشت، در سال 1377 به 580 رشته افزایش یافته است. همچنین تعداد دانشجویانی که از خوابگاه دانشجویی استفاده میکنند از 600 نفر به 60000 نفر افزایش یافته است.(٣)
افزایش نرخ پوشش تحصیلی
در حال حاضر حداقل 96 نفر از هر 100 کودک لازمالتعلیم (6 تا 11 ساله) تحت پوشش مدارس کشور تحصیل میکنند که با توجه به پراکندگی و صعبالعبور بودن بسیاری از روستاها در مناطق کوهستانی و کویری و وضعیت موجود کشور، شاخص مناسبی است. میزان پوشش تحصیلی در مقاطع راهنمایی و متوسطه نیز تا حد قابل ملاحظهای افزایش یافته است. برای مثال پوشش تحصیلی ظاهری دوره متوسطه که در سال 1357 حدود 23٪ بوده است، در سال 1377 به 74٪ افزایش یافته است. به عبارتی روشنتر 74٪ افرادی که در سال 1377 از شرایط لازم برای تحصیل در دوره متوسطه برخوردار بودند، در مدارس کشور مشغول به درس خواندن بودند. (٤)
افزایش فضاهای آموزشی و کاهش تراکم دانشآموز در کلاس
علیرغم فشارهای ناشی از رشد بالای جمعیت و موانع اقتصادی، سیاسی و امنیتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد کلاسها از 250 هزار در سال 1358 به 650 هزار در سال 1377 رسیده است. یعنی هر سال حدود 20 هزار کلاس و هر روز 55 کلاس جدید مورد بهرهبرداری قرار گرفته است و تعداد آموزشگاههای کشور از حدود 51 هزار باب در سال 1358 به حدود 107 هزار بب در سال 1377 رسیده است. با احداث کلاسهای جدید و افزایش ضریب بهرهبرداری از فضاهای موجود، متوسط تعداد دانشآموزان در هر کلاس در دورههای مختلف تحصیل به شرح جدول ذیل کاسته شده است.(٥)
در سال 1357 زیربنای آموزشی به ازاء هر کلاس 77 متر مربع بوده که این رقم در سال 1377 به 155 متر افزایش یافته است.(٦) در واقع به علت تجهیز مدارس به کتابخانه، نمازخانه، آزمایشگاه، سالن ورزشی زیربنای هر کلاس به ازای کل فضای آموزشی افزایش قابل ملاحظهای یافته است.
توسعه آموزش کودکان استثنایی
منظور از کودکان استثنایی، نابینایان و نیمهنابینایان، ناشنوایان و نیمه ناشنوایان، عقبماندگی ذهنی، ناسازگاران عاطفی، چندمعلولیتیها، معلولین جسمی و حرکتی، مبتلایان به ناتوانیهای یادگیری خاص میباشد. در حالی که در سال 1357 حدود 7 هزار نفر از دانشآموزان استثنایی در 237 مرکز تحت پوشش بودهاند، در سال 1377 حدود 66 هزار نفر از کودکان و دانشآموزان استثنایی در 1112 مرکز تحت پوشش آموزشی و توانبخشی قرار گرفتهاند.(٧)
توسه پرورش استعدادهای درخشان
قبل از پیروزی انقلاب تنها دو مرکز آموزش تیزهوش آن هم فقط در تهران وجود داشت که تحت پوشش دفتر کودکان استثنایی فعالیت میکردند. اما در سال 1367 سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به وجود آمد که در بدو امر دارای 802 دانشآموز بود و در سال 1377 دارای 89 مدرسه راهنماییع 86 دبیرستان و بیش از 600/33 نفر دانشاموز در 44 شهر ایران اسلامی شدا. تعداد داوطلبان ورود به این گونه مدارس که در سال 1366 حدود 1500 نفر بود، در سال 1377 به 000/237 نفر که همگی دارای معدل 19 به بالا بودهاند ارتقاء یافت.(٨)
توسه مدارس خارج از کشور
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد مدارس خارج از کشور نیز افزایش قابل توجهی یافته است. براساس آمار ارائه شده، تعداد مدارس خارج از کشور از 54 مدرسه با 9 هزار دانشآموز در سال 1357 به 140 مدرسه با 17 هزار دانشآموز در 86 کشور جهان ارتقاء یافته است.(٩)
افزایش سطح تحصیلی معلمین
بعد از انقلاب سطح تحصیلی و مدرک معلمین نسبت به قبل از انقلاب افزایش یافته و همچنین معلمین با تحصیلات بالاتری به کار گرفته شدهاند. جدول ذیل درصد معلمین به کارگیری شده با مدارک تحصیلی مختلف را نشان میدهد. این جدول حاکی از ارتقاء سطح تحصیلی و افزایش مهارت شغلی معلمان پس از انقلاب اسلامی ایران میباشد.جدول مذکور نشان میدهد که در سال تحصیلی 57-58 معلمین با مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر، 70 درصد کل معلمین را تشکیل میدهد. در حالی که درصد این دسته معلمین در سال 76-77 به 36 درصد کل تقلیل یافته است. یعنی به کارگیرذی معلمین با مدرک تحصیلی پایین، کاهش یافته است. متقابلاً درصد معلمین با تحصیلات فوق دیپلم از 1/18 درصد درصد در سال تحصیلی 57-58 به 40 درصد در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است. همچنین درصد معلمین با تحصیلات لیسانس و بالاتر از 9/11 درصد در سال تحصیلی 57-58 به 24 در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است.
افزایش ارائه خدمات به فرهنگیان
در راستای توسعه و تقویت آموزش کشور از طریق افزایش روحیه و رفاه فرهنگیان، پس از انقلاب اسلامی میزان خدمات ارائه شده به معلمان رشد قابل توجهی یافته است. جدول ذیل آمار خدمات ارائه شده به فرهنگیان را در دو زمینه درمانی و باشگاهها و خانههای معلم در مقطع پیروزی انقلاب و 20 سال پس از آن نشان میدهد.
پی نوشت:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور (٥٥ تا ٧٧)، ص ١٩.
٢- همان، ص ١٩.
٣- همان، ص ٢٠.
٤- همان، ص ٢١.
٥- همان، ص ٢٤.
٦- همان، ص ٢٥.
٧- همان، ص ٢٩.
٨- همان، ص ٣١.
٩- همان، ص ٣٥.
جهانی کردن مبارزه با رژیم اشغالگر قدس
اشغال کشور فلسطین توسط رژیم غاصب قدس و مبارزات طولانی چندین ساله مردم بیپناه و مظلوم فلسطین علیه اشغالگران و غارتگران صهیونیستی، یکی از مسائل مهم و ریشهدار منطقه میباشد. آوارگی یک ملت ستمدیده و شهادت و مجروحشدن دهها هزار نفر از مردان و زنان آن، سالهاست که قلب مردم فلسطین و مسلمانان سراسر جهان را به درد میآورد. حمایت استکبار غرب به سرکردگی آمریکا از این جرثومة فساد و نیز سازش ننگین برخی کشورهای عرب منطقه و نیز برخی از سران استحاله شدة فلسطینی با این رژیم، بر عمق و پیچیدگی این معضل افزوده است.تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم محمدرضا پهلوی روابط گرم و دوستانهای با رژیم اشغالگر قدس داشت. وجود پایگاههای جاسوسی اسرائیل در شهرهای جنوبی و غربی ایران(١) و فعالیت گستردة سازمانهای جاسوسی اسرائیل در ایران نیز مؤید بر همین معناست. رژیم صهیونیستی، حکومت پهلوی را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقی میکرد و مأمورین ساواک ایران را آموزش میداد.(٢) رژیم ایران حتی در ایجاد رابطه دوستی و سازش بین کشورهای عرب منطقه با اسرائیل غاصب، نقش ایفاء میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، که حمایت از ملل مسلمان و مستضعف جهان و نیز حرکتها و نهضتهای آزادیبخش به عنوان یکی از سیاستهای مهم و اصولی ایران در سیاست خارجی قرار گرفت. مسأله فلسطین از نقش و جایگاه ویژهای برخوردار شد. با پیروزی انقلاب، نماینده رژیم صهیونیستی از ایران طرد، و سفارت فلسطین در کشور دایر شد. صدور نفت به رژیم صهیونیستی قطع شد و جمهوری اسلامی تعهد خود را نسبت به آزادساختن مسجد الاقصی و فلسطین اعلام نمود که این مسأله در میان مردم کشورهای خلیج فارس تأثیر بسزایی در قبول و تأیید جمهوری اسلامی داشت. (٣) البته حضرت امام (ره) سالهای طولانی قبل از انقلاب نیز همیشه خطر اسرائیل را به عنوان یک خطر جدی و مهم برای مسلمین مطرح میکردند. سخنرانیهای تند و آتشین امام بر علیه اسرائیل غاصب در سالهای 42 و 43 هنوز در گوشها طنینانداز است. حضرت امام خود نیز به قدمت حساسیتشان به این موضوع اشاره کرده و در پیام خویش به مناسبت اولین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1358 فرمودند: «اسرائیل این جرثومه فساد همیشه پایگاه آمریکا بوده است. من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نمودهام. باید همه به پا خیزیم و اسرائیل را نابود کنیم و ملت قهرمان فلسطین را جایگزین آن گردانیم. »(٤)
بعد از انقلاب نیز به صورت مکرر از طرف حضرت امام و مسؤولین بلندپایه نظام بر نامشروع و متجاوزبودن رژیم اشغالگر قدس و حمایت از مردم فلسطین تأکید شد. نمونه حضرت امام در پیم حج سال 1366 خویش فرمودند:«من همانگونه که بارها و در سالهای گذشتة قبل و بعد از انقلاب هشدار دادهام، مجدداً خطر فراگیری غدة چرکین و سرطانی صهیونیسم ر در کالبد کشورهای اسلامی گوشزد میکنم و حمایت بیدریغ خود و ملت و دولت و مسؤولین ایران را از تمامی مبارزات اسلامی ملتها و جوانان غیور و مسلمان در راه آزادی قدس اعلام مینمایم. »(٥)
در همین رابطه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودهاند: «ما اعلام میکنیم که حتی یک روز و یک ساعت با دولت غاصب، غیرقانونی و خبیث اسرائیل، دوستی و محبت و کوچکترین و ضعیفترین نوع رابطه را نداشته و نخواهیم داشت. »(٦) اما نظر به اهمیت، گستردگی و شدت آلام مردم فلسطین، طولانی شدن این رنج و محنت، تقویت روزافزون رژیم اشغالگر قدس و حمایت همهجانبه آمریکا و غرب از آن و خطرات مهم رژیم غاصب اسرائیل برای کلیه مسلمانان جهان و مخصوصاً مسلمانان منطقه، انقلاب اسلامی ایران و رهبر آن به مسأله حمایت از انقلاب و مبارزات مردم فلسطین جنبه عمومی و جهانی بخشیدند. این یکی دیگر از دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی ایران برای کلیه مسلمانان دنیا مخصوصاً مردم فلسطین بوده است.رهبر انقلاب اسلامی ایران، آن قدر به موضوع فلسطین و اهمیت آن، مخصوصاً در دهه اول انقلاب اسلامی، پرداختند که موضوع به صورت یک مسذله مهم اسلامی بین کلیه مسلمانان و کشورهای اسلامی دنیا مطرح شده و برای خود جا باز کرد. حضرت امام (ره)، همت و دخالت ممالک اسلامی برای ریشهکن کردن رژیم نامشروع و اشغالگر قدس را لازم و ضروری اعلام نموده و و فرمودند:«این ماده فساد [اسرائیل] که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشههای فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشهکن شود. »(٧)
یکی از مهمترین اقدامات انقلاب اسلامی ایران جهت جهانی کردن مبارزه علیه رژیم اشغالگر قدس، اعلام روز جهانی قدس از سوی امام خمینی(ره) بود. این اقدام تنها شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت و این نشان از عمق توجه ایران اسلامی به مسأله فلسطین و اعتقاد عمیق رهبر کبیر انقلاب اسلامی به حمایت از مبارزات آنها بود. چرا که در آن زمان خود ایران دچار معضلات و مشکلات داخلی و خارجی بسیاری بود و چنین توقعی در آن مقطع از سوی هیچ کس حتی فلسطینیان، از ایران اسلامی نمیرفت.
حضرت امام به مناسبت اعلام «روز جهانی قدست» پیامی صادر فرمودند. در این پیام آمده بود:«من در طی سالیان دراز خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون این روزها به حملات وحشیانة خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران میکند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی میخواهم که برای کوتاهکردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت میکنم که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و میتواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدست» انتخاب و طی مراسمی، همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. »(٨)
این اقدام موجب شد در طی بیست سال گذشته، هر سال مسلمانان سراسر جهان در «روز قدس» دست به راهپیمایی اعتراضآمیز علیه رژیم اشغالگر قدس و حمایت از مبارزات مردم مظلوم فلسطین بزنند. این راهپیمایی که همه ساله در ایران باشکوه و عظمت بیشتری و با تظاهرات میلیونی مردم روزهدار در تهران و نیز سایر شهرهای ایران صورت گرفته است، خشم و غضب آمریکا و اسرائیل غاصب را روز افزون ساخته است. روز جهانی قدس وسیلهای شده است تا بیش از پیش جنایات رژیم اشغالگر قدس و مظلومیتهای مردم مبارز فلسطین برملا و از فلسطینیان بیپناه حمایت جهانی صورت گیرد. همه ساله در این ایام، مبارزات مردم فلسطین از شور و حال بیشتری برخوردار شده و امید در دلهای آنها شعله میکشد. از طرف دیگر اعلام روز جهانی قدس از سوی ایران اسلمی و حمایت بیدریغ آنان از مردم فلسطین، موجب شده است تا کشورهای مرتجع عرب منطقه در میان مردم خود و مردم فلسطین، خجل و شرمنده شده و بناچار حمایت بیشتری از مردم فلسطین نموده و از میزان سازش ننگین خود با رژیم غاصب صهیونیستی بکاهند. جمهوری اسلامی ایران حتی در ایام اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که هنوز سه ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود (در تاریخ 11/2/1358) با کشور مصر به علت این که با رژیم اشغالگر قدس رابطه برقرار کرده بود و همپیمان اسرائیل شده بود، قطع رابطه کرد. (٩)اقدامات ایران اسلامی در جهانیکردن مسأله فلطین و تعمیق بخشیدن به آن در میان کشورهای عربی، از سوی رافائیل استاد ارشد دانشگاه بیت المقدس و صهیونیست آمریکایی و عضو مؤسسه تحقیقاتی ترومن به عنوان کارشناس جنبشهای اسلامی نیز مورد اعتراف قرار گرفته است. وی میگوید: «تجدید حیات اسلام، مسائل را در لبنان پیچیدهتر کرده و به درگیری اعراب و اسرائیل تعمیق بخشیده است. »(١٠) ایستادگی قط جمهوری اسلامی ایران و مخالفت شدید با اصل وجودی رژیم نامشروع و غیرقانونی رژیم اشغالگر قدس، موجب شده از سوی مقامات این رژیم نیز حملات تند و کینهتوزانهای لیه ایران اسلامی صورت بگیرد. اظهارات شیمون پرز نخستوزیر وقت رژیم اشغالگر قدس، برای بیان عمق این کینه و دشمنیها ما را از ذکر دیگر مصادیق این دشمنی بینیاز میکند. وی میگوید: «انقلاب اسلامی بسیار افراطی و خصمانه در قبال اسرائیل است. نهضت آیت الله خمینی یک تجربه بسیار تلخ قرن بیستم به شمار میرود! »(١١)
پی نوشتها:
١- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد١، ص ٣٦٧.
٢- همان، ص ٥٥١.
٣- دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحوّلات سیاسی، شماره ١٣، ص ٢٣.
٤- صحیفه امام، جلد ١٢، ص ١٤٨.
٥- فریاد برائت(پیام امام به بیت الله الحرام)، ص ٩.
٦- خطبه نماز جمعه مورخ ٢٢/١١/١٣٦٨.
٧- صحیفه امام، جلد ٢، ص ١٣٩.
٨- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، فلسطین از دیدگاه امام خمینی، ص ١٣٤، تاریخ چاپ ١٦/٥/١٣٥٨.
٩- مسیح مهاجری، انقلاب اسلامی راه آینده ملّتها، ص ١٨٦.
١٠- معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، ص ١١٤.
١١- همان، ص ١١٣.
ایران در المپیادهای علمی
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در حوزة آموزش و پرورشع ارتقاء سطح علمی و افزایش معلومات دانشآموزان و نیز کسب موفقیتهای علمی در المپیادهای جهانی میباشد.قبل از انقلاب اسلامی ایران، دانشاموزان ایرانی در هیچیک از المپیادهای جهانی شرکت نداشتند. بعد از انقلاب، در جهت تقویت بنیه دروس ریاضی مدارس و ایجاد انگیزه برای علاقهمندکردن دانشآموزان به رشته ریاضی، مسابقات سراسری دانشآموزان رشته ریاضی دبیرستانهای کشور در فروردین سال 1363 در شیراز با شرکت 90 نفر از بهترین دانشآموزان این رشته که از سراسر کشور برگزیده شده بودند، برگزار شد و از آن پس همه ساله این مسابقات با جدیت و اهتمام بیشتری برگزار میگردد.خلاصهای از آمار المپیادهای دانشآموزی کشورمان به شرح جدول صفحه بعد میباشد. در این جدول سالهای شرکت تیم ایران در المپیادها، رشته المپیادها، تعداد شرکتکننده در هر تیم و مجموع مدالهای کسب شده در هر سال مشخص شده است.موفقیت ایران در رشتههای مختلف المپیادهای جهانی دانشآموزی، سال به سال بیشتر شده و 3 بار موفق به مقام اول جهانی، 2 بار به مقام دوم جهانی و 2 بار نیز به مقام سوم جهانی دست یابد. برخی از این مقامهای کسب شده به شرح صفحه بعد میباشد: (١)
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1374
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1375
- مقام اول جهان در المپیاد ریاضی در سال 1377
- مقام دوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1378
- مقام دوم جهان در المپیاد شیمی در سال 1380
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1374
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1377
- مقام چهارم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1379
- مقام پنجم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1372
- مقام پنجم جهان در المپید فیزیک در سال 1380
- مقام ششم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1371
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1372
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1379
- مقام ششم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1379
- مقام هفتم جهان در المپیاد زیستشناسی در سال 1380
- مقام هشتم جهان در المپیاد زیستشناسی در سال 1379
این موفقیتها برای تیمهای دانشآموزان ایران در حالی کسب شده است که برای رشته ریاضی از سال 1366، فیزیک از سال 1368، کامپیوتر از سال 1371، شیمی از سال 1372 و زیستشناسی از سال 1378 در المپیادهای جهانی شرکت کرده است.
پی نوشتها:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور ٥٧ تا ٧٧، ص ٦.
ایجاد حکومت جمهوری (مردمی)
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشتند. رژیم پهلوی چه در قانون و چه در عمل، نقش قابل توجه و مؤثری برای مردم در نظر نگرفته بود و آراء و نظرات مردم برای آنها ارزشی نداشت. اصولاً در رژیمهای سلطنتی، مردم نقش و جایگاه مؤثری در ساختار حکومتی و تعیین مقامات بلندپایه کشور و نیز تصمیمگیریهای مهم و کلان حکومت ندارند.در همین رابطه آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در رژیم پهلوی در خاطرات خود مینویسد: «رژیم پهلوی بر دو بنیاد اصلی قدرت استوار بود که عبارت بودند از ارتش و ساواک» این اعتراف سفیر انگلیس به عنوان کشوری که حامی رژیم پهلوی بود، بخوبی نشانگر این است که مردم جایگاه و نقش مؤثری در رژیم پهلوی نداشتند و رژیم اتکاء به مردم نداشت.اما به برکت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به این سیاست و بینش پایان داده شد. این دستاورد بزرگ انقلاب موجب گردید، مردم نقش اصلی و تعیینکنندهای در مهمترین ساختارهای حکومتی، وضع قوانین و همهپرسیها و نیز ادارة کشور داشته باشند. حضرت امام خمینی(ره) چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره تأکید بر نقش مردم داشته و حقیقتاً برای آن ارزش و اهمیت قائل بودند. در طول دوران مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب، مخاطب و همراه اصلی امام، توده مردم بودند. هم مبارزه و انقلاب، مردم بود و هم پس از پیروزی، ادارة کشور با مردم بوده است. امام، مردم را ولی نعمت مسؤولین کشور معرفی کرده و همه مقامات مملکتی را به خدمت به آنها دعوت و سفارش میکردند.
حکومت ما از دو رکن و پایه اصلی تشکیل یافته است. پایه اسلامی و پایه جمهوری یکی از هنرهای بزرگ و اعجابانگیز امام و انقلاب اسلامی و قانون اساسی ایران، تلفیق و ترکیب اسلامیت نظام با جمهوریت آن میباشد. در عین وفاداری به اسلام، نقش مردم نیز حفظ شده است. در مورد پایه اسلامی قبلاً بحث کردیم. در این جا به بررسی رکن دوم حکومت یعنی جمهوریت آن میپردازیم.اصل اول قانون اساسی که بیان کنندة نوع حکومت میباشد، تصریح به جمهوریت نظام دارد. در اصل اول قانون اساسی آمده است: «حکومت ایران جمهوری اسلامی است...» در مورد جمهوریت و نقش اساسی مردم در ادراة امور کشور، قانون اساسی، دولت را ملزم به مشارکت دادن مردم در تعیین سرونشت خود کرده است. اصل سوم قانون اساسی که وظایف کلان دولت را مشخص کرده است، در بند 8 آن آمده است:
«مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش». در همین رابطه اصل ششم قانون اساسی نیز مقرر میدارد: «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضاء شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.»این اصل به کلیات جمهوریت نظام و نقش مردم اشاره میکند، اما اصول متعدد دیگری از قانون اساسی وجود دارد که جلوههای جمهوریت نظام را نشان میدهد. این اصول امروزه صرفاً کلماتی در تئوری و قانون نیست، بلکه عملاً به اجرا در آمده و مردم در ارکان مهم نظام، نقش تعیینکنندة خود را ایفا میکنند. اینک به توضیح مختصر برخی از این جلوههای جمهوریت و مردمی بودن نظام میپردازیم.
انتخاب نوع حکومت
یکی از مهمترین مصادیق جمهوریت هر نظامی، در این است که مردم در اصل تعیین نوع حکومت، دارای اختیار و رأی باشند. در حکومت اسلامی ایران چنین نقش و اختیاری برای مردم دیده شده است. این جلوه حکومت اسلامی ایران از موارد کلیدی بوده و به تبع آن، جلوههای دیگری از جمهوریت و نقش مردم را در پی داشته است. مردم ایران با رأی قاطع خودشان رد یازدهم فروردین ماه سال 1358 با اکثریت 2/98٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند به حکومت جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت داده و آزادانه آن را انتخاب کردند. بنابراین اولین و مهمترین نشق مردم در حکومت جمهوری اسلامی که نشانگر جمهوریت آن میباشد، همین انتخاب نوع حکومت از سوی مردم بود که تحقق یافت.
تصویب قانونی اساسی
جلوة برجستة جمهوریت هر نظامی، تصویب قانون اساسی آن توسط مردم میباشد. مهمترین اصول کلی هر نظامی از جمله نوع حکومت، دین و مذهب، قوای مملکتی، حقوق مردم، سیاست کلان خارجی، سیاستهای عمده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی در قانون اساسی مشخص میشود. اگر مردم کشوری آزادانه و با اکثریت به قانون اساسی کشورشان رأی مثبت بدهند، در حقیقت بالاترین جلوة جمهوریت شکل گرفته است. بدین ترتیب مردم عملاً در تعیین نوع حکومت، دین و مذهب کشور، وضعیت قوای مملکتی و سیاستهای کلان خارجی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی و اقتصادی ایفاء نقش کرده و نظر خود را اعمال کردهاند.مردم عزیز ایران در این خصوص، در دو مرحله ایفای نقش کردهاند. ابتدا خبرگان تدوینکنندة قانون اساسی را خودشان آزادانه انتخاب کردهاند و سپس به قانون اساسی مصوب همین مجلس خبرگان، رأی مثبت دادهاند. قانون اساسی نظام اسلامی ایران برای نخستین بار در همهپرسی سال 1358 با رأی مثبت 5/99 درصد شرکتکنندگان(١)به تصویب مردم رسید و در بازنگری آن در سال 1368 یعنی ده سال بعد، اصلاحات آن نیز توسط مردم با رأی مثبت 38/97 درصد شرکتکنندگان به تصویب رسید.
انتخاب رهبری
از دیگر موارد بارز نقش مردم در حکومت و اداره کشور و جلوههای جمهوریت نظام اسلامی ایران، انتخاب شخص اول مملکت یعنی مقام رهبری توسط مردم است. این حق انتخاب مردم که در اصل 107 قانون اساسی آمده به دو صورت پیشبینی شده است. یکی انتخاب مستقیم و بلاواسطة رهبری توسط مردم و دیگری انتخاب غیرمستقیم از طریق مجلس خبرگان رهبری. روش اول در صورتی است که به صورت کاملاً آشکار و بارز، رهبر مورد پذیرش اکثریت قاطع مردم قرار گرفته است؛ کما این که در مورد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) بدینگونه بود. این پذیرش و مقبولیت به قدری بدیهی و روشن و اشکار بود که هیچکس در آن تردید نداشت.اما روش دوم که طبق قانون اساسی پس از حضرت امام(ره) اجرا گردید، روش گزینش غیرمستقیم و باواسطه است. در این روش مردم ابتدا خبرگان رهبری را انتخاب میکنند و سپس آن خبرگان، از میان فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول 5 و 109 قانون اساسی، فردی را که اعلم بوده و مقبولیت عامه دارد به رهبری انتخاب میکنند. در این رابطه اصل 107 قانون اساسی مقرر میدارد: «پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمین قدس سره الشریف که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبری به عهدة خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری دربارة همه فقهاء و واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت میکنند. هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همة مسؤولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.»
انتخاب رئیس جمهور
پس از مقام رهبری، رئیسجمهور عالی ترین مقام رسمی کشور بوده و ریاست قوه مجریه را نیز بر عهده دارد. بنابراین واگذاری حق انتخاب رئیس جمهور به مردم طبق اصل 114 قانون اساسی ایران، از موارد برجستة جلوههای جمهوریت نظام میباشد. طبق این اصل: «رئیسجمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود...» برگزاری 7 دورة انتخابات آزاد ریاستجمهوری و انتخاب رئیسجمهور مقبول و موردنظر مردم در طی این 7 دوره، آن هم با رأی بالا، خود عملاً حاکی از این جلوة جمهوریت میباشد.
انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی
مجلس شورای اسلامی، نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای در ساختار نظام کشور دارد، علاوه بر قانونگذاری، وظایف و اختیارات مهم دیگری بر عهده دارد از قبیل: دادن رأی اعتمام به وزراء کابینه، استیضاح رئیس جمهور و وزرا، تصویب بودجه کل کشور، تحقیق و تفحص در تمام امور کشور، تصویب عهدنامهها و موافقتنامههای بینالمللی، تصویب تغییر خطوط مرزی، تصویب برقراری حکومت نظامی، تصویب اخذ و اعطاء وام و کمکهای بلاعوض داخلی و خارجی از طرف دولت، تصویب استخدام کارشناسان خارجی.به این ترتیب، اهمیت و نقش نمایندگان مجلس شورای اسلامی کاملاً مشخص میگردد. واگذار نمودن انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مردم از دیگر جلوههای مهم جمهوریت نظام میباشد. طبق اصل 58 قانون اساسی: «اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل میشود...» و براساس اصل 62 قانون اساسی: «مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رأی مخفی انتخاب میشوند، تشکیل میگردد...»
نکته مهمی که در پایان این بحث باید به آن اشاره شود، این است که نظر به اهمیت محتوای برخی از اصول قانون اساسی، اصل 177 آنها را تغییرناپذیر دانسته است. دو مورد از این اصول غیرقابل تغییر، مربوط به جنبة جمهوریت نظام میباشد. طبق این اصل قانون اساسی که قبلاً به آن اشاره کردیم، محتوای اصول مربوط به جمهوری بودن حکومت و نیز ادارة امور کشور با اتکاء به آراء عمومی از جمله موارد غیرقابل تغییر در قانون اساسی میباشد. خود این موضوع نیز در استحکام بخشیدن به جلوههای جمهوریت نظام، نقش مهم و بسزایی دارد.
پی نوشتها:
١- سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ٢٩٩.
٢-عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، جلد١، ص ٢٠١.
خودباوری فرهنگی
یکی از دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران در حوزة فکر و اندیشه، از بین بردن خودباختگی و ایجاد خودباوری فرهنگی است. همچنان که قبلاً گفته شد، اصلاحات فکری و تحولات اندیشهای از مسائل مهم و ریشهای در هر دگرگونی بنیادی و انقلاب میباشد. تا تفکر و اندیشه اصلاح نشود، هیچگونه حرکت و تحول اساسی صورت نمیگیرد. اولین گام برای هر اصلاح و حرکت سازندهای اصلاح بینش و اعتقادات میباشد. یکی از دردها و رنجهای اساسی اجتماعی، طی سالهای طولانی در رژیم پهلوی درد خودباختگی فرهنگی بود. فضایی به وجود آورده بودند که مردم میپنداشتند خود از نظر فرهنگی حقیر و بیمحتوا هستند و برعکس، غرب دارای فرهنگ شایسته و مترقی و برتر است و مردم ضرورتاًباید پیرو آن فرهنگ باشند.این خودباختگی فرهنگی و غربزدگی در همه جای کشور اعم از دانشگاهها، مدارس، ادارات، اجتماع، خانواده، کارخانهها، مؤسسات و سازمانها حاکم بود. بسیاری از مردم باور کرده بودند که باید مثل غربیها فکر کرد، مثل آنها لباس پوشید و سخن گفت، اخلاق و رفتار آنها را تقلید کرد و مانند آنها روابط خانوادگی و فردی را تنظیم کرد. باید در سخن گفتن، اصطلاحات غربی را به کار گرفت و حتی نام فرزندان و کالاها باید غربی باشد. زندگی بیبندوبار و خلاف عفت غربی باید ملاک عمل باشد و نگرش به مذهب و دین باید همانند نگرش غربیها باشد. سفر به غرب و اقامت در محیط فاسد آن، ارزشمند و سفر به مکه و مدینه و اماکن مقدس و کشورهای اسلامی، ارتجاع و عقبماندگی تلقی میشد.
رژیم پهلوی همراه با استکبار غرب در جهت القاء این تفکر در ذهن مردم ایران برنامهریزی میکرد و متأسفانه تا حد بسیار زیادی نیز این تلقین اثر کرده بود. «غربزدگی» رهآورد همدستی رژیم پهلوی و غرب بود. علت آن هم روشن است. آنها از تفکر و فرهنگ اسلامی ترس و واهمه داشتند و آن را خلاف منافع نامشروع خود تلقی میکردند. فرهنگ مردم ایران، فرهنگ اسلامی و دینی بود و اگر این فرهنگ تحقیر نمیشد و مردم شیفتة فرهنگ غرب نمیشدند، استکبار به اهداف شوم خود نمیرسید. از سوی دیگر خودباختگی فرهنگی مردم به غرب، موجب میشد که همیشه با ذلت و حقارت دست نیاز به سوی غربیها دراز کند و نوکری و سرسپردگی آنها را بپذیرند.رژیم محمدرضا پهلوی نیز به علت وابستگی پایههای قدرتش به ارادة غرب، ناگزیر بود دستورات فرهنگی غرب را مو به مو اجرا کند و مردم را شیفته فرهنگ غرب سازد. در این راه فعالیتهای گستردهای در داخل کشور صورت میگرفت و موجبات خشنودی غرب از محمدرضا را فراهم میساخت.
در مورد خودباختگی فرهنگی مردم در رژیم پهلوی، حضرت امام(ره) در وصیتنامه خویش با تلخی شدیدی از این موضوع یاد کرده و میفرمایند:«از جمله نقشهها که معالأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیز ما گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است. به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند. و قصه این امر غمانگیز، طولانی و ضربههایی که از آنان خورده و اکنون نیز میخوریم، کشنده و کوبنده است... نویشندگان و گویندگان غرب و شرقزدة بیفرهنگ ... رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی، آنها را به خورد ملتها داده و میدهند.
فی المثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژة فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب میآورند و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژة غربی و شرقی اسمگذاری شود، مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژههای بومی خودی به کار رود، مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند، مفتخر و اگر نام خودی دارند، سر به زیر و عقب افتادهاند. خیابانها، کوچهها، مغازهها، شرکتها، داروخانهها، پارچهها و دیگر متاعها هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگیمآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شؤون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی کهنهپرستی و عقبافتادگی است... رفتن به انگلستان و فرانسه و آمریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرک کهنهپرستی و عقبافتادگی است. بیاعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانههای روشنفکری و تمدن و در مقابل، تعهد به این امور نشانة عقبماندگی و کهنهپرستی است. »(١)
و در جای دیگری میفرمایند: «تا این غربزدگی و شرقزدگی در ملت ما است، هیچ امیدی به اصلاحات نیست، ما باید تمام همتمان را صرف کنیم که خودمان را از این وابستگی فکری بیرون بیاوریم. »(٢)
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به این دوران حقارتبار و خودباختگی فرهنگی پایان داد و مردم رشید ایران با رهبریها و هدایتهای روشنگرانة امام امت، به خودباوری فرهنگی رسیدند. ملت ایران به این رشد و آگاهی رسیدند که خودباختگی فرهنگی، زمینه و ریشة بسیاری از وابستگیها و مفاسد میباشد و لذا تکیه به فرهنگ خودی و اسلامی را عمیقاً باور کردند. رهبر معظم انقلاب در مورد این دستاورد میفرمایند: «یکی از بتهایی که استعمار در طول دورانهای متوالی روی آن در همة ملتهای عقب افتاده کار کرده بود، بت برتری نژاد سفید و نژاد اروپایی و آمریکایی بر نژادهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین است. احساس حقارت در ملتها را زنده کرده بودند. امروز در بسیاری از ملتها متأسفانه هنوز بقایای آن هست. در مقابل آمریکاییها احساس حقارت میکنند. »(٣)
خودباوری فرهنگی به عنوان یکی از دستاوردهای مهم محسوب شده و دارای اهمیت بسیار میباشد. خودباوری فرهنگی، زمینة از بین رفتن وابستگی فرهنگی را فراهم کرده و موجب استقلال فرهنگی میشود. خودباوری فرهنگی با مسائل فکری، عقیدتی، اخلاقی و باورهای دینی و مذهبی مردم سر و کار دارد. همچنین موجب عدم احساس حقارت و خودکمبینی در برابر غرب و در نتیجه عدم وابستگی و سرسپردگی به غرب میشود.متأسفانه در سالهای اخیر مجدداً عدهای به دنبال زندهکردن خودباختگی در برابر غرب هستند. اینان با مطرحکردن هرچه بیشتر غرب و تعریف و تمجید از آن و متقابلاً به زیر سؤال بردن فرهنگ و ارزشهای خودی و مبانی اسلامی، تلاش میکنند تا بار دیگر حلقة ذلت و خواری خودکمبینی و خودباختگی فرهنگی را بر گردن ملت ستمدیده ایران بیندازند. بر دلسوزان و مسؤولان انقلاب است که حساسیت لازم را نسبت به این تحرکات موذیانه نشان داده و اجازه ندهند این دستاورد ارزشمند انقلاب، تضعیف گردد.
پی نوشتها:
١-وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)، ص ٢٦.
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٤٤.
٣- خطبه نماز جمعه، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ١٨/١١/١٣٦٥.
ایجاد حکومت اسلامی
ایجاد حکومت مبتنی بر اسلام از مهمترین و اساسیترین
دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران بوده است. اهمیت این دستاورد در حدی بوده است که رهبر معظم حضرت آیت الله خامنهای آن را به عنوان یکی از دو کار بزرگ انقلاب برشمردهاند. ایشان در این زمینه میفرماید: «انقلاب اسلامی در حقیقت دو کار بزرگ را انجام داده است که یکی تشکیل نظام اسلامی و دیگری زنده کردن هویت اسلامی در دنیا است. »(١)
حکومت اسلامی و امام
حضرت امام خمینی(ره) سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کتاب ولایت فقیه دیدگاه خویش را نسبت به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و نظام مبتنی بر قوانین و احکام اسلامی و نیز افشای توطئه استعمارگران مبنی بر این که اسلام حکومتی ندارد چنین مطرح کردند: «استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام حکومتی ندارد! تشکیلات حکومتی ندارد! بر فرض که احکامی داشته باشد، مجری ندارد و خلاصه اسلام فقط قانونگذار است! واضح است که این تبلیات جزئی از نقشة استعمارگران است برای بازداشتن مسلمین از سیاست و اساس حکومت. ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم(ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است. آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است؟ ... همه احکام را در کتابی مینوشتند و دست مردم میدادند تا عمل کنند. این که عقلاً لازم است خلیفه تعیین کند، برای حکومت است. ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد. در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمیکند. پس از تشریع قانون باید قوة مجریهای به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوة مجریه نباشد نقص وارد است. ما که به ولایت معتقدیم باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم... مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی، لازمة اعتقاد به ولایت است. »(٢)
ایشان در جای دیگر از کتاب ولایت فقیه با انتقاد از کسانی که به دنبال حکومت اسلامی نبوده و صرفاً به درس و بحث احکام اسلامی اکتفا و دلخوش میکنند و با تأکید مجدد بر ضرورت حکومت اسلامی، میفرمایند: «ما قرائت میکنیم الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلدة(٣) اما تکلیف نداریم! فقط باید قرائت کنیم تا قرائت ما خوب شود و از مخرج ادا کنیم! اما این که واقعیتهای اجتماعی چگونه است و جامعه اسلامی در چه حالی است و فحشا و فساد چگونه رواج پیدا کرده و حکومتها مؤید و پشتیبان زناکاران هستند به ما مربوط نیست! ما فقط بفهمیم که برای زن و مرد زناکار این مقدار حد تعیین شده است، ولی جریان حد و اجرای قانون مبارزه با زنا به عهدة چه کسی میباشد، به ما ربط ندارد! میپرسم آیا رسول اکرم(ص) این طور بودند؟ قرآن را میخواندند و کنار میگذاشتند و به حدود و اجرای قانون کاری نداشتند؟ ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجبتر است. همین تکلیف است که ایجاب میکند خونها در انجام آن ریخته شود. از خون امام حسین(ع) که بالاتر نبوده برای اسلام ریخته شد و این روی همان ارزشی است که اسلام دارد. شما در صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان (عج) بیاید! شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی امام زمان (ع) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. »(٤)
در حقیقت یکی از اصلیترین اهداف حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه، ایجاد حکومت اسلامی بوده است. ایشان همیشه قبل و بعد از پیروزی انقلاب بر اسلامیبودن حکومت تکیه و تأکید داشتهاند. در نخستین هفتههای بعد از پیروزی انقلاب و در آستانه همه پرسی جمهوری اسلامی، ایشان طی پیامی از مردم میخواهند که به نظام جمهوری اسلامی رأی بدهند. در بخشی از پیام ایشان آمده است: «به خواست خداوند متعال بزودی دربارة شکل حکومت رفراندوم خواهد شد. لازم است تذکر دهم آنچه این جانب به آن رأی میدهم جمهوری اسلامی است و آنچه ملت شریف ایران در سرتاسر کشور با فریاد از آن پشتیبانی نموده است، همین جمهوری اسلامی بوده است. نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. من از ملت شریف انتظار دارم که به جمهوری اسلامی رأی دهند که تنها این مسیر انقلاب اسلامی است. »(٥)
حضرت امام پس از استقرار جمهوری اسلامی نیز بارها بر اسلامیبودن حکومت و لزوم اجرای عملی قوانین و احکام اسلامی تأکید داشته است. نظر به اهمیت موضوع به دو سه مورد آن اشاره میکنیم: «آنکه ملتها میخواست و آن که ملت ما به او رأی داد جمهوری اسلامی بود. اسلام مورد نظر بود. الان قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن و یا گفتن و یا اجتماعات. این درد بزرگترین دردی است که الان ملت ما به آن مبتلا است و ما از آن نگران. ملتی که رأی دد به جمهوری اسلامی ... بعنی ما اسلام را میخواهیم. اگر برای صرف جمهوری بود چنین رأیی نبود. اگر برای جمهوری دموکراتیک بود همچون رأیی نبود. دیگران هم از این حرفها سابقاً گفتند و شکست خوردند. ملت ما برای اسلام قیام کرد و برای اسلام راه پیمود و برای اسلام خون داد.(٦) .. جمهوری اسلامی معنایش این است که همه رأی بدهند به این که جمهوری باشد که قانونش قانون اسلام نباشد. این، آن نیست که ملت ما میخواهند و رأی به آن دادهاند. همه مردم خون دادهاند برای این که اسلام تحقق پیدا بکند. ... دنبال اسم جمهوری اسلامی نیستیم، بلکه میخواهیم تمام شؤون ملت ما در آن احکام اسلامی باشد.(٧) ... امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند. این حرفها که گفته میشود نظیر همان حرفها بود که گفته شد: «حالا زود است صبر کنید» ما اگر اسلام را در این انقلاب در این نهضت، احکام اسلام را پیاده نکنیم، کی پیاده خواهیم کرد؟ چه وقت همچنین نهضتی تحقق پیدا میکند؟ اگر این نهضت خدای نخواسته بخوابد و به خاموشی بگراید، کی میتواند دیگر اسم اسلام را بیاورد؟ اگر امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم کی اجرا کنیم؟ آقایانی که میگویید نمی شود، پس کی میشود؟ پس بگویید هیچ وقت، اسلام نه بگویید نهضت منهای اسلام. همانطوری که گفتند اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویند نهضت منهای اسلام. اگر با این نهضت اسلام را متحقق نکنید، احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید، مأیوس باشی دیگر نخواهد شد. »(٨)
بالاخره یکی از آرزوهای مهم و اهداف بلند حضرت امام یعنی ایجاد حکومت مبتنی بر اسلام و اجرای احکام و مقررات اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت. حکومت اسلامی تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در همهپرسی فروردین 1358 با رأی قاطع اکثریت مردم به تصویب رسید. این موضوع در اصل اول قانون اساسی اینگونه آمده است: «حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، براساس اعتقاد دیرینهاش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیتالله العظمی امام خمین، در همهپرسی دهم و یازدهم فروزدین ما 1358 هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاول سال 1399 هجری قمری با اکثریت 2/98٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد.»
پی نوشتها:
١- خطبه نماز جمعه، مورخ ٢٠/١١/١٣٧٤
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ١٨
٣- سوره نور: آیه ٢، باید هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات کنید.
٤- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٣
٥- همان، ص ٩٤
٦- همان، ص ٩٥
٧- همان، ص ٩٧
٨- همان، ص ٩٨
افشاری چهره ی واقعی كشورهای غربی و آمریكا
یكی از دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی ایران، پرده برداشتن از چهرۀ كریه استكبار غرب به سركردگی آمریكا و افشای چهرۀ واقعی آن بود. انقلاب اسلامی، آمریكا را كه به ظاهر و به دروغ مدعی دموكراسی و دفاع از حقوق بشر بود، رسوا و بیحیثیت كرد. این انقلاب توانست ماسك دروغین حمایت از حقوق بشر آمریكا و غرب را بردارد تا همه مردم جهان بتوانند كاملا چهرۀ واقعی آنها را مشاهده كنند. البته این چهرۀ ننگین، زورگو و ستمگر قبلا نیز برای مردمی كه خودشان با پوست و گوشتشان، تازیانههای ستم غرب و آمریكا را بر خود لمس و حس كرده بودند و اموال و ثروتشان توسط آنان به غارت رفته بود، مشخص و آشكار بود، اما انقلاب اسلامی توانست ابعاد گستردهتری از چهرۀ دروغین آمریكا را نزد مردم جهان نمایان و آشكار سازد. حاكمیت استكبار غرب بر مطبوعات و رسانههای تبلیغی نیز علیرغم تلاش زیاد، نتوانست مانع این افشاگری شود.
اقدامات و عملكرد ضدبشری آمریكا، انگلستان و اغلب كشورهای غربی در تاریخ كوتاه خویش، به قدری گسترده و مفصل است كه شرح آن، خود نیاز به چندین جلد كتاب دارد. حضرت امام خمینی(ره) نیز در طول دوران مبارزه – چه قبل و چه بعد از یروزی انقلاب – مكرّر به این اقدامات ضدبشری اشاره كرده و به مبارزه با آن برخاستند. در این جا به بعضی از این اقدامات در دهههای اخیر و عمدتاً مرتبط با ایران و انقلاب اسلامی اشاره میكنیم:
1.اوّلین مورد این افشاگری مربوط به مقطع پیروزی انقلاب و افشاء نقش دولت آمریكا و سایر كشورهای غربی در حمایت از رژیم منحط پهلوی و جنایتهای آن میباشد. بر هیچ صاحب نظر در امور سیاسی پوشیده نیست كه رژیم ستمگر و صد مردمی پهلوی با حمایتهای گسترده و همه جانبه آمریكا، انگلستان و غرب به حیات ضدبشری خود ادامه میداد. آمریكا اروپا به واقع در همۀ جنایتهای رژیم پهلوی و شكنجههای وحشیانه ساواك شریك و سهیم بوده است.
كشتار جوانان مسلمان و برومند ایران انقلابی در دوران مبارزه و انقلاب توسط رژیم پهلوی با پشتوانه و حمایت و تأیید آمریكا و غرب صورت میگرفت، لذا در همۀ این جنایات آمریكا و انگلستان نقش و مسؤولیت داشته و شریك جرم رژیم پهلوی میباشند. پناه دادن به شاه جنایتكار و عمال رژیم خون آشام گذشته و حمایت از آنان – بعد از انقلاب نیز – مؤید این اقدام ضد بشری آمریكا و استمرار آن میباشد. آمریكا و غربِ مدعی دموكراسی چگونه میتواند حمایت خود را از رژیم فاقد پشتوانۀ مردمی پهلوی توجیه كنند؟ آمریكا و غرب چگونه میتوانند خود را با نظام كاملا مردمی جمهوری اسلامی توجیه نمایند؟
2. افشاء چهرۀ كریه آمریكا و غرب در حمایت از تروریستها و آدمكشها و پناه دادن به آنها از دیگر موارد این افشاگری است. مثلا تروریستهایی كه در ایران، مردم مسلمان كوچه و بازار را ترور و شهید كردند و یا در اماكن عمومی مانند حرم مطهر امام رضا(ع)، نماز جمعه تهران، میادین و خیابانهای شلوغ و پرتردد بمب گذاری كرده و مردم را به شهادت رساندند، مورد حمایت و پناه آمریكا بوده و در كشورهای مختلف اروپایی فعّال بوده و بطور رسمی حضور دارند. آیا از نظر آمریكا و اروپاییان، ایرانیان مسلمانی كه در اثر این ترورها و بمب گذاریها شهید و مجروح میشدند، بشر محسوب نمیشده و نمیشوند؟ آیا فقط شهروندان آمریكایی و اروپایی در نظر آنها بشر هستند؟ كنگره آمریكا و برخی كشورهای غربی بطور رسمی از منافقان حمایت نموده و انواع كمكها را به آنان مینمایند. این اعمال با ادعای مبارزه با تروریسم و دموكراسی چگونه سازگاری دارد؟
3. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بار دیگر چهرۀ ضد بشری آمریكا و اغلب كشورهای غربی نمایان شد. رژیم عراق با حمایتهای سیاسی و اطلاعاتی و نظامی و اقتصادی آمریكا و اغلب كشورهای غربی، شهرها و روستاها و مردم ایران را مورد تهاجم قرار داده و با تأیید و اشاره آنان به موشك باران و بمب باران و استفاداه از بمبهای شیمیایی میپرداخت و انسانهای بیگناه، اعم از زن و مرد و كودك و پیر را به شهادت میرساند. از نظر آمریكا و كشورهای حامی عراق، امّت مسلمان ایران بشر نبودند تا در شمول دایرۀ دفاع از حقوق بشر دروغین آنان قرار بگیرند!! از نظر آمریكا اینها نه تنها بشر نبودند، بلكه فاقد هرگونه حقوقی بودند. زیرا بشر كسی است كه فقط آمریكا و غرب مشخص میكنند و صاحب حقوق فقط كسی میتواند باشد كه در تعریف آنان بگنجد.
4. كشتار مسافران هواپیمای مسافری جمهوری اسلامی ایران بر فراز آسمان خلیج فارس توسط موشك شلیك شده از ناو جنگی آمریكا و متلاشی شدن اجساد كودكان، زنان و كلّیه مسافران هواپیما بار دیگر چهرۀ ضد بشری آمریكا را نمایان ساخت. این وقاحت و بیشرمی وقتی به حد اعلای خود رسید كه رئیس جمهور آمریكا به فرماندۀ ناو جنگی به خاطر این اقدام قهرمانانه و بشردوستانه (از نوع آمریكایی) مدال و نشان شجاعت اعطاء كرد! مگر مسافران ایرانی هواپیما، بشر نبودند كه مشمول حقوق بشر واقع نشدند.
5. از دیگر موارد باید به حمایت آمریكا از كشتار زائران ایرانی بیت اللّه الحرام در مناسك حج سال 1366 توسط حكام وابستۀ آل سعود اشاره كرد. این جنایت نیز نشان داد كه آمریكا تا چه حد به شعار دفاع از حقوق بشر خویش پایبند است.
6. افشاگری اقدامات ضدبشری آمریكا و انگلستان نسبت به مردم سایر كشورها و مسلمانان و غیر مسلمانان مبارز در اقصی نقاط عالم، توسط جمهوری اسلامی ایران، نیز توانسته است از چهره واقعی آمریكای جنایتكار پرده بردارد و دروغ بودن ادعای سردمداران آمریكا مبنی بر حمایت از حقوق بشر را به اثبات برساند. مداخلات عملی و حمایت آمریكا و انگلستان از كشتار مردم مبارز، مقاوم و مظلوم فلسطین و لبنان در طی سالهای طولانی گذشته توسط رژیم صهیونیستی، حمایت از كشتار مردم مسلمان و بیپناه بوسنی و هرزهگوین توسط صربهای جنایتكار، حمایت از كشتار مردم كوزوو، پشتیبانی از كشتار مبارزین مسلمان و انقلابی در كشورهای مختلف از جمله عراق، افغانستان، الجزایر،مصر تنها گوشۀ ناچیزی از اقدامات ضد بشری آمریكا و دنبالۀ اروپایی او میباشد.
استقلال فرهنگی
استقلال فرهنگی یکی از ویژگیهای بارز و مشخص هر کشور مستقل و باهویت میباشد و بالعکس وابستگی فرهنگی نشانة ذلت، حقارت و فقدان هویت یک ملت و کشور است. یکی از خصوصیات رژیم منحط پهلوی، وابستگی فرهنگی کشور به غرب و عدم استقلال فرهنگی بود. قبل از انقلاب، کشور ما از نظر فرهنگی، استقلالی از خود نداشت و کاملاً وابسته به غرب بود. سیاستهای فرهنگی کشور عمدتاً از طرف غرب دیکته میشد و خود رژیم نیز به علت خودباختگی فرهنگی، با اشتیاق و کورکورانه از غرب تبعیت و تقلید میکرد. این وابستگی در همه حوزههای اعتقادی، اخلاقی، زندگی فردی و اجتماعی و حتی رفتار و معاشرت و خوراک و پوشاک و سخن گفتن نیز به چشم میخورد.وابستگی فرهنگی یک مرحله پایینتر و بدتر از خودباختگی فرهنگی است. خودباختگی فرهنگی در مرحله فکر و اندیشه است ولی وابستگی فرهنگی، مرحله عمل و اجرا و تندادن به نتایج خودباختگی فرهنگی است. بدین ترتیب استقلال فرهنگی نیز یک مرحله بالاتر و برتر از خودباوری فرهنگی است. در خودباوری فرهنگی، فکر و اندیشه ازخودباختگی رها و آزاد میشود ولی در استقلال فرهنگی، در اجرا و عمل، فرهنگ یک کشور مستقل از فشارها و تحمیلها و نیز تقلیدهای کورکورانه شکل گرفته و پیش میرود.
به برکت انقلاب اسلامی، کشور عزیز ایران از وابستگی فرهنگی نیز رهایی یافته و به استقلال رسید. استقلال فرهنگی خود زمینهساز سایر استقلالها میباشد و بدون استقلال فرهنگی، استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی نیز ممکن نخواهد بود.در همین رابطه حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند: «استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران ـ که در رأس تمام اهداف آنان است ـ هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است ... بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. »(١)
در مورد اهمیت و ارزش این دستاورد، رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه مورخ 10 فروردین 1369 با اشاره به استقلال سیاسی و اقتصادی فرمودند: «از همة اینها مهمتر، استقلال فرهنگی بود. جمهوری اسلامی، از اول نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربی نخواهد رفت. این نکته را من عرض کنم که سلطة واقعی قدرتها، سلطه فرهنگی است. یعنی اگر ملتی بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را و در مرحلة بالاتر زبان و خط خویش را در ملت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطة او یک سلطة حقیقی است. کاری که در دو دورهیی از این دویست سال گذشته فرانسویها با کشورهای دیگر کردند و در یک دورهی دیگر انگلیسیها کردند و در این اواخر آمریکاییها انجام دادند... فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است.
فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات و چیزهایی که زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آنها روبهروست. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامی داریم. اسلام، تکلیف مسلمانان را در معاشرت، در کیفیت زندگی فردی، در خورد و خوراک، در لباس پوشیدن، در درس خواندن، در روابط با حکومت در روابط با یکدیگر و در معاملاتشان معین کرده است. ما نمیخواهیم اینها را از غربیها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. »(٢)
پی نوشتها:
١- آیین انقلاب اسلامی، گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی (ره)، ص ٣٢٢.
٢- حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظّم رهبری)، جلد ٤، ص ٥٠.