1
. صرفهجویی
امام خمینی(ره) قابل تأمل بود. در طول مدتی که در بیمارستان قلب بستری بودند، من در کنارشان بودم (سال 1358) و در فاصله چند متری کنار تختشان میخوابیدم. چراغ کمنوری بالای سر ایشان روشن بود. صبحها به محض بیدار شدن تذکر میدادند چراغ را خاموش کنید. یا برای مثال، برای وضو گرفتن با یک دست شیرآب را باز میکردند و با دست دیگر یک مشت آب پر کرده و بلافاصله شیر را میبستند و شاید با سه یا چهار مشت آب وضو میگرفتند. ما برای آنکه هوای حمام با بخارآب گرم شود چون زمستان بود و خیلی هوا سرد بود، مقداری آب گرم به وسیله دوش آزادانه رها میکردیم. حضرت امام به محض متوجه شدن موضوع ما را از عمل فوق منع کردند. برای درمان و پیشگیری دردهای قلبی پمادنیتروگلیسرینی تجویز شده بود که هر چهار ساعت آن را به وسیله کاغذ و چسب روی ساق پا قرار میدادند و هر چهار ساعت قبلی را برداشته و پس از تمیزی پوست پماد جدید و کاغذ را قرار میدادند. یادم هست یک دستمال کاغذی را به چند تکه کوچک تقسیم و برای تمیزی پوست استفاده میکردند.
2. ایشان به حدی به توصیههای پزشکان اهمیت میدادند و برای آنها ارزش قایل بودند که برای ورزشهای توصیه شده و پیادهروی حتی در زمستانها که نمیتوانستند به دلیل یخبندان و برف به حیاط منزل بروند، در داخل اتاق پیادهروی میکردند. صبحها حدود ساعت 7 و حدود ساعت
9/30 و بعدازظهر 4/30 در سه نوبت پیادهروی میکردند. جالب آنکه در موقع پیادهروی از رادیوی کوچک به اخبار مجلس و رادیوهای بیگانه گوش میدادند و موقعی که وقت اخبار نبود، با تسبیح ذکر میگفتند یا با یکی از نزدیکان قدمزنان صحبت میکردند. ایشان آنچنان دقیق برنامهها را اجرا میکردند که همه ما میدانستیم در رأس فلان ساعت حضرت امام مشغول چه کاری و در چه محلی است. 10 سال در خدمتشان بودم و حتی یک روز از این برنامه جدا نبودند.
3. در مواردی که امام حالشان بد میشد و درد شدید قفسه صدری به علت کمخونی عضله قلب غیرقابل تحمل میشد و هر فردی که تا به حال این درد را تجربه کرده باشد، میداند احساس مرگ دست میدهد، ایشان به فرزندشان حاج احمدآقا و دیگر فرزندان توصیه میکردند: «از خانم (همسرشان) مواظبت کنید و نگذارید به ایشان بد بگذرد، احترام ایشان را داشته باشید و در خدمتشان باشید.»
4. امام یک ساعت شماطهای کوچک
داشتند و در حدود نیم ساعت پیش از اذان صبح با صدای آن بیدار میشدند و پس
از وضو و نماز شب و دعا، نماز صبح میخواندند و دوباره میخوابیدند. در
حدود ساعت 6/30 صبح بدون زنگ ساعت از خواب بیدار شده و پس از صبحانه، اولین
قسمت پیادهروی را در حدود 20 دقیقه انجام میدادند. سپس تا ساعت 9 صبح که
قرار بعدی پیادهروی بود به ملاقاتهای خود با پزشکان یا مسوولان و یا
مردمی که مشتاقانه میآمدند، میپرداختند. همانطور که گفتم، ایشان به
برنامه دارویی فشردهای که داشتند، عمل میکردند. گاهی میدیدم ساعت پس از
نماز صبح بیدار شده دارو میخورند و دوباره میخوابند و هیچ شکایتی هم
نمیکنند و من سعی میکردم آن برنامه را تغییر دهم تا با خوابشان تلاقی
نکند.
5. ایشان بسیار صبور بودند.
گاهی موقعی که سوزن را وارد بدن و رگ ایشان میکردم، دوستان در کنار من
بودند و میگفتند هیچ گونه تغییری در قیافه معظمله ایجاد نشد. حتی گاهی به
دلیل نگرانی شدید ما سنگ صبور ما بودند و ما را دلداری میدادند و با
گفتن جمله یا کلمهای شعلههای آتش نگرانی ما را خاموش میکردند.
6. مسایل
عاطفی و درگیریهای داخلی میان خودیها لطمه زیادی به روحیه امام میزد و
ما چون دایم فشار خون ایشان را کنترل میکردیم و با هولتر مانیتورینگ تکتک
ضربانهای قلبشان را میدیدیم، متوجه این تغییرات میشدیم. دردهای قلبی
امام در سوانحی مانند سقوط هواپیمای مسافربری از سوی آمریکا در خلیجفارس
تشدید میشد و ما مجبور میشدیم آرامبخش تجویز کنیم. در اواخر سال 67 و
اوایل 68 که درگیریها و مشکلات مملکتی وجود داشت، اغلب ایشان با دارو به
خواب میرفتند اما در هنگام کاهش درگیریها در اواخر بهار 68 ما داروها را
به تدریج کم کردیم و حتی پس از مدتی قطع شد.
نوع مطلب :
امام خمینی(ره)،
برچسب ها :
روح الله، خاطرات، صرفجویی، دعا، شب زنده داری،